مشاغل عمومی و یارانههای زیانده؛ نمونهٔ راهآهن
نویسنده: لودویگ فون میزس
مترجم: شیدوَش سپهرداد
کارآفرینان میکوشند فقط طرحهایی را، که در نظرشان سودآورند، اجرا کنند. این بدان معناست که آنها میکوشند از ابزارهای تولید کمیاب بهگونهای استفاده کنند که ابتدا فوریترین نیازها را برآورده سازد، و تا زمانی که نیازهای فوریتر تأمین نشده، هیچ بخشی از سرمایه و نیروی کار برای ارضای نیازهای کمتر فوری، بهاندازهٔ نیازهای ضروریتر، اختصاص داده نشود.
وقتی حکومت مداخله میکند تا پروژهای را امکانپذیر کند که نه سود، بلکه زیان میدهد، آنگاه در انظار عمومی فقط دربارهٔ نیازی که با این مداخله برطرف میگردد، سخن گفته میشود؛ ما چیزی از

نیازهایی که برآورده نمیشوند نمیشنویم، زیرا حکومت ابزار برآورده شدن آنها را برای رسیدن به اهداف دیگری به خدمت گرفته است. فقط آنچه از اقدام حکومت بهدست میآید در نظر گرفته میشود، نه هزینهٔ آن.
کار اقتصاددان این نیست که به مردم بگوید چه باید بکنند و چگونه از منابع خود استفاده کنند. ولی این وظیفهٔ اوست که توجّه عمومی را به هزینهها جلب کند. این امر او را از شارلاتانی که همیشه فقط از آنچه مداخلهگرایی میبخشد و نه آنچه که میگیرد صحبت میکند، متمایز میسازد.
یک مورد را که امروز میتوانیم به عینه قضاوت کنیم برای مثال در نظر میگیریم؛ زیرا این موضوع مربوط به روزگار اخیر است، نه گذشتهای بسیار دور. پیشنهاد میشود راهآهنی که ساخت و بهرهبرداری از آن نوید سودآوری نمیدهد، با کمک یارانهٔ دولتی ساخته شود. گفته میشود که راهآهن بهمعنای رایج کلمه سودآور نیست و بنابراین برای کارآفرینان و سرمایهداران جذابیّتی ندارد، ولی به توسعهٔ کلّ منطقه کمک میکند. تجارت، بازرگانی و کشاورزی را ارتقاء میدهد و، در نتیجه، سهم مهمّی در پیشرفت اقتصاد خواهد داشت. اگر قرار است ارزش این ساختوساز و بهرهبرداری از دیدگاهی بالاتر از سودآوری بهتنهایی مورد قضاوت قرار گیرد، باید همهٔ اینها در نظر گرفته شود. از نقطهنظر منافع خصوصی، ساخت راهآهن ممکن است بیصرفه بهنظر برسد. ولی از منظر رفاه ملّی سودمند به نظر میرسد.
این استدلال کاملاً اشتباه است. البته نمیتوان انکار کرد که ساکنان منطقهای که راهآهن از آن میگذرد، سود میبرند. یا بهعبارت دقیقتر، راهآهن امتیازاتی را به صاحبان این منطقه و کسانیکه در آنجا سرمایهگذاری کردهاند، میدهد؛ سرمایهگذاریهایی که بدون کاهش ارزش نمیتوانند به جای دیگری منتقل شد.
گفته میشود که راهآهن نیروهای مولّد مناطقی را که از آن میگذرد، توسعه میدهد. اقتصاددان باید این را به زبانی دیگر بیان کند: دولت از پول مالیاتدهندگان یارانهٔ ساخت، نگهداری و بهرهبرداری از خطّی را میپردازد، که بدون این کمک امکان ساخت و بهرهبرداریَش وجود نداشت. این یارانهها بخشی از تولید را از مکانهایی که شرایط طبیعی مطلوبتری برای تولید دارند به مکانهایی که برای این منظور چندان مناسب نیستند، منتقل میکند. زمینهایی زیر کشت میروند، که با توجّه به دوری از مراکز مصرف و با توجّه به حاصلخیزی کم، امکان کشت سودآور را نداشتند، مگر اینکه بهطور غیرمستقیم از طریق کمکهای مالی به شبکهٔ حملونقل به هزینهای که نمیتواند به تناسب به آن کمک کند، یارانه داده شود.
مطمئناً این یارانهها به توسعهٔ اقتصادی منطقهای کمک میکند که، در شرایطی غیر از این، چندان مولّد نمیبود. ولی افزایش تولید در بخشی از کشور که موردپسند سیاست راهآهن حکومت است، باید با باری که بر دوش تولید و مصرف در آن بخشهایی از کشور که باید هزینههای سیاست دولت را بپردازند، مقایسه شود. به زمینهای فقیرتر، کمتر حاصلخیزتر و دورتر، از درآمدهای مالیاتی که یا بارِ تولیدِ زمینِ بهتر را سنگین میکند یا باید مستقیماً بر عهدهٔ مصرفکنندگان باشد، یارانه پرداخت میشود. بنگاههایی که در مناطق کممنافع قرار دارند، میتوانند تولید خود را گسترش دهند، ولی شرکتهایی که در مکانهای نابهرهمند از این طرح قرار دارند، باید تولید خود را محدود کنند. ممکن است کسی این را «عادلانه» یا از نظر سیاسی مصلحتآمیز قلمداد کند، ولی نباید دچار توهّم شد که این کار رضایت کلّی را افزایش میدهد؛ بلکه آن را کاهش میدهد.
نباید افزایش تولید را در منطقهای که راهآهن یارانهای دارد «مزیّت از منظر رفاه ملّی» قلمداد کرد. این مزایا فقط بدین معناست که تعدادی از شرکتها در مکانهایی، که تحت شرایطِ متفاوتی نامطلوب قلمداد میشدند، فعّالیّت میکنند. امتیازاتی که دولت بهطور غیرمستقیم با یارانهدادن به خطوط راهآهن به این شرکتها اعطا میکند، بههیچوجه با امتیازاتی که دولت در شرایط متفاوت به دیگر بنگاههای اقتصادی کمتر کارآمد اعطا میکند، تفاوت ندارد.
در تحلیل نهایی، چه دولت به کسبوکار یک پینهدوز یارانه یا امتیاز بدهد، مثلاً برای اینکه بتواند با تولیدکنندگان کفش رقابت کند، یا به زمینی، که بهدلیل موقعیّت مکانی قابل رقابت نیست، با پرداخت بخشی از هزینههای حملونقل محصولاتش از محلّ اعتبارات عمومی، بذل و بخشش کند، نتیجه یکسان است.
فرقی نمیکند که دولت خودش شرکت زیانده را اداره کند یا به یک کسبوکار خصوصی یارانه دهد تا بتواند بنگاه اقتصادی زیانآور را اداره کند. تأثیر هر دو بر جامعه یکسان است. روش اعطای یارانه نیز مهم نیست. فرقی نمیکند به تولیدکننده با کارایی کمتر یارانه داده شود تا بتواند تولید کند یا تولیدش را افزایش دهد یا به تولیدکنندهٔ کارآمدتر یارانه داده شود تا تولید نکند یا تولیدش را محدود کند. مهم نیست که برای تولید یا عدم تولید پاداش پرداخت شود یا اینکه دولت محصولات را خریداری کند تا جلوی ورود آنها به بازار را بگیرد. در هر مورد، شهروندان دو بار هزینه میپردازند -یک بار بهعنوان مالیاتدهندگانی که غیرمستقیم یارانه پرداخت میکنند، و سپس دوباره بهعنوان مصرفکننده با قیمتهای بالاتر برای کالاها، و یا با کاهش مصرف.
◆ منبع: کتاب «مداخلهگرایی» نوشتهٔ لودویگ فون میزس
دیدگاهتان را بنویسید