در نکوهش آموزش دولتی

در نکوهش آموزش دولتی

نویسنده: سهیل مختاری

در تعریف کالای عمومی آمده که مصرف اشتراکی دارد و استثناناپذیر است. اقتصاددانانِ جریان اصلی یکی از دلایل دخالت گستردهٔ دولت در اقتصاد را با نظریهٔ کالای عمومی توجیه می­‌کنند و با گذر زمان بر سیاههٔ آن افزوده‌­اند. آنها استدلال می­‌کنند که بازار یا بنگاه‌­های انتفاعی انگیزه ندارند تا مدرسه، بیمارستان، پل، پارک یا جاده بسازند لذا دولت که آن را نهادی خیرخواه، پاک‌دست و نوع­‌دوست در نظر می­‌گیرند باید عرضه کنندهٔ اصلی این کالاها باشد. ادعای اصلی آنها از جهت انگیزشی نادرست است. انسان موجودی پیچیده است که افعال او تماماً بازاری و صرفاً به قصد سود مالی نیست. انگیزهٔ ساخت بسیاری از بناهای عام‌المنفعه ترکیبی از سود مالی، منزلت اجتماعی و مقاصد معنوی بوده است.

از طرفی دولت نیز نهادی خیرخواه و پاک­‌دست نیست. دولت مساوی با سیاست‌مداران و دیوان‌سالاران است که اعضای آن بر اساس نظریهٔ انتخاب عمومی مانند فعالین بخش خصوصی هدفی جز بیشینه­‌کردن منفعت شخصی خود ندارند. بنابراین دو فرض ضمنیِ توجیه‌­گر کالاهای عمومی کاملاً غیرواقعی هستند. در حال حاضر هم اغلب کالاهای به اصطلاح عمومی توسط پیمانکاران خصوصی ساخته می‌­شود که هزینه ساخت آن با کارفرمایی دولت بسیار بالا و اسراف‌کارانه است. این کالاها و خدمات با هزینه بسیار کمتر و کیفیت بالاتر به‌وسیله فعالین بازار قابل عرضه و رقابت است، و ضرر ناشی از تولید خصوصی آن، تنها بیکاری دیوان‌سالاران، کاهش رانت و کنترل دولت خواهد بود. دیوان‌سالاران، ذی‌نفعان اصلی دولت بزرگ هستند. آنها از عرضهٔ دولتی کالاها و خدمات نفع اصلی را می‌­برند و خود را پشت پرده‌­ای نازک از ­”منفعت عمومی” پنهان می­‌کنند. یکی دیگر از عوارض سهوی نظریهٔ کالای عمومی اصالت دادن به دولت در حل تمام مشکلات جامعه است. این نظریه منجر به رواج این دیدگاه در میان مردم شده که دولت را یک همه­‌چیزدان با منابع مالی بی­‌پایان در نظر بگیرند که می­‌تواند با اتخاذ چند تصمیم ساده، تمام مشکلات را حل کند! این نگاه غلط، اجتماع را فلج می­‌کند، و همکاری‌­های خصوصی و مردم­‌نهاد را از بین می­‌برد.

یکی از این کالاهای عمومی مشهور، “آموزش دولتی” است. آموزش دولتی و متمرکز، یک برنامه همگانی با مواد آموزشی یکسان و بودجه‌­ای هنگفت است که از مرکز به تمام ایالات تحمیل می­‌شود. کودکان از سنین مشخصی وارد مدارس می‌­شوند و تحت آموزش دولتی قرار می­‌گیرند. ساعات رفت­‌و­آمد مشخصی دارند، مواد درسی آنها همگن است و اجباراً باید به یک زبان واحد آموزش ببینند. این مدل آموزشی را باید یکی از آثار جنبی انقلاب فرانسه دانست. انقلاب فرانسه مهندسی اجتماعی توسط دولت مرکزی را در تمام دنیا رواج داد تا در پی شکل‌­دهی به دیدگاه­‌ها و نگرش شهروندان خود با تأکید بر ایدئولوژیِ جدید لائیسیته باشد. این نظام شبه‌­پادگانی که مضار آن بر منافع ناچیزش غلبه دارد یکی از ابزارهای برکشیدن دولت به جایگاهی ­”خداگونه” بود. مواد درسی پراکنده با دیدگاهِ تربیتی خشک، فاقد خلاقیت و تنبیهات متنوع که به تبعیت از دولت پاداش می­‌دهد و هر نوع تنوع و تمایز را سرکوب می‌کند. آموزش دولتی ایده­‌های عموماً غیرواقعی و بعضاً خطرناک را نشر می­‌دهد و با یکدست­‌سازی اجباری، استعدادهای بالقوه را کور می­‌سازد. آموزش متمرکز دولتی با این استدلال ترویج می­‌شود که کلید پیشرفت هر جامعه­‌ای “آموزش” است. البته که آموزش عنصری حیاتی در زندگی اجتماعی است اما این استدلال همانند داستان کالای عمومی یک سفسطهٔ آشکار دارد. فردریک باستیا در همین باب می­‌گوید: “ما با آموزش دولتی مخالفیم؛ بعد سوسیالیست­‌ها می­‌گویند که ما با هر آموزشی مخالفیم!” آموزش از عوامل اصلی موفقیت هر انسانی است اما نه فقط نوع دولتی آن که اردوگاه تلقین است. تحقیقات نظری سودمند، و اختراعات بزرگ صنعتی تنها از عهده درصد کمی از افراد جامعه برمی­‌آید و درصد مذکور با برقراری یک سیستم آموزش متمرکز و رایگان تغییر چندانی نخواهد کرد. اگر آموزش دولتی کلید پیشرفت هر جامعه­‌ای بود، ایران که دارای حداقل ۸۰ سال آموزش متمرکز و دولتی است، باید سرزمینی مملو از ابتکارات صنعتی و اختراعات جدید می‌شد. یادگیری خواندن و نوشتن، اصول اولیه حساب و ریاضی و چند صفحه دستور زبان نیاز به چنین بوروکراسی عریض و طویلی ندارد و در عرض یک سال از طریق فناوری ارتباطات، آموزشگاه­‌های خصوصی و حتی خود والدین قابل آموزش است. برای دستیابی به یک عایدی معمولی که در طی یک سال قابل حصول است، آموزش عمومی دوازده ساله، توجیه‌­ناپذیر به نظر می­‌رسد. پس ذی‌نفعان آموزش دولتی و متمرکز چه کسانی هستند؟ در آذر ماه سال ۱۳۹۹ خبری به نقل از وزیر آموزش و پرورش وقت منتشر شد که گویای این مسئله است: « این موضوع در دستورکار است که تربیت اوان(آغاز) کودکی را هم به آموزش و پرورش بدهند و آموزش و پرورش(دولت) از صفر سالگی مسئولیت داشته باشد![۱]»

اینکه آموزشِ فرزندان به دولت سپرده شود خود امری متأخر در دنیا است اما تربیت آنها از اوان کودکی ابتکاری جدید است! کودک متعلق به دولت است یا خانواده؟ به نظر می‌­رسد دیگر حد و مرزی وجود ندارد. به لحاظ تاریخی نیز آموزش دولتی وقتی فراگیر شد که خانواده­‌های متوسط به بالا، آن­ را ابزاری برای نفوذ در دولت مدرن و بوروکراتیکی یافتند که روز به روز در حال گسترش بود. در حقیقت و برخلاف تبلیغات مرسوم، این سیستم رایگان اغلب به نفع ثروتمندان تمام شده است تا فقرا. فقرا بیش از آموزش دولتی نیازمند آموزش ضمن کار و کسب درآمد فوری هستند تا زودتر از تلهٔ فقر نجات یافته و ثروتمند شوند. آموزش دولتی از ابتدا حربه‌­ای بود برای اشتغال دولتی تا فضایی امن برای کسب درآمد غیربازاری فراهم کند و روشن است فقرا در چنین ضیافتی دعوت نمی­‌شوند و در آخر صف جای می­‌گیرند. دومین گروه از ذی‌نفعان آموزش دولتی، مستخدمان آن هستند. آنها از امنیت شغلی برخوردار بوده و مروجان ایدئولوژی دولت­‌اند. تحقیقاً از عوامل اصلی کسری بودجهٔ دولت، آموزش و پرورش است که حداقل شصت درصد پرسنل ثابت دولت را شامل می­‌شود. هزینهٔ چند هزار میلیاردی برای این نظام آموزشیِ کم‌­فایده و بی­‌کیفیت، عمدتاً جاری و افزایشی است و کمکی به موفقیت افراد و کشور نکرده است چرا که پیشرفت فرد و به‌طور‌کلی جامعه کمترین ارتباط را با نظام آموزش و پرورش دولتی دارد. اما چرا پابرجاست؟ به دو دلیل: ترویج ایدئولوژی دولت و منافع مستخدمان آن. این چارچوب دقیقاً شامل حال بهداشت و درمان دولتی نیز می‌­شود که بررسی آن مجال دیگری می‌­طلبد. به لحاظ نظری، تز کالای عمومیِ اقتصاددانانِ جریان اصلی از این ساختار پشتیبانی می­‌کند.

تمدن جدید چه در آغاز و چه در دوران رشد خود فاقد هرگونه نظام آموزش متمرکز و دولتی بوده است. ماهیّت نوآوری‌­ها در پس از انقلاب صنعتی بیشتر متکی بر ایده­‌هایی بود که از حقوق مالکیّت و کسب­‌وکار آزاد دفاع می‌کرد. “توماس ادیسون” مخترع بزرگ و مؤسس شرکت جنرال­‌الکتریک مطلقاً آموزش دولتی ندید اما ثروتمند شد. این ماهیّت رقابتی بازارها بود که به افراد فرصت می‌داد استعدادهای خود را شکوفا کنند و بر آموزش و مهارت­‌آموزی خصوصی متکی باشند. نیروی عظیم انقلاب صنعتی از دل بازار درآمد، نه یک سیستم آموزش متمرکز. تا اواسط قرن نوزدهم، دانشگاه به شکل امروزی در غرب وجود نداشت. آکسفورد و کمبریج مدارس دینی بودند و انگلستان هیچ دانشگاه مهندسی نداشت. اما انگلستان در همان زمان مهد تکنولوژی­‌های صنعتی و پیشرفتهٔ اقتصادی بود. فون میزس، متفکر شهیر اتریشی در همین رابطه می­‌گوید: «به‌منظورِ موفقیت در کسب و کار، انسان نیاز به دریافت مدرک ندارد. مدارس برای مشاغل تکراری، زیردست‌ها را تربیت می‌­کنند. آنها قطعاً یک آنتروپرونر پرورش نمی‌دهند. با آموزش نمی‌توان یک آنتروپرونر تربیت کرد. یک فرد در بهره‌برداری از یک فرصت و پر کردن شکاف­‌ها، آنتروپرونر می‌شود.» لازم است تأکید کنم که استثنائات مطلوب در هر سیستمی وجود دارد اما قطعاً قاعده نیست. آموزش دیدن و مهارت­‌آموزی یکی از تقاضاهای ثابت در جوامع امروزی است که هر نوع آن از طریق نهادهای مدنی، بازار و افراد کاردان، با کمیت و کیفیت و قیمت مناسب قابل عرضه است. در چند دهه اخیر فناوری هم­ به کمک آمده و به ابزاری فوق­العاده برای یادگیری بدل شده، آموزش را از سیطرهٔ دولت‌­ها خارج کرده، بیش از گذشته زائد بودن سیستم آموزش متمرکز را آشکار نموده و فرصت­‌های کم‌­نظیر آموزشی در اختیار تمام مردم قرار داده است. با وجود این شرایط چرا مردم باید فرزندان خود را به مدت دوازده سال به یک سیستم آموزشیِ بسته، پرهزینه، شبه‌­پادگانی، غیرمفید و استعدادکُش بسپارند تا در آخر چیزی عایدشان شود که در عرض یکسال قابل یادگیری بود، و ایضاً دورانِ طلاییِ شکل‌­گیری شخصیت فرزندان­شان که می‌­توانست توامان با مهارت­‌آموزی مفید، مطالعهٔ آزاد، ورزش، سفر، موسیقی و یادگیری هنر زندگی کردن باشد، به مدت دوازده سال در کلاس­ و محیط مدارس دولتی تلف شود. فرزندان ما در این دوازده سال به جای انجام تکالیف تحمیلی، می­‌توانند علایق خود را دنبال کنند، مهارت مفیدی بیاموزند و وقت­شان را صرف چیزهایی نمایند که در آن استعداد دارند. بازار به راحتی می‌­تواند این نیازها را پاسخ دهد و منجر به کاهش اندازهٔ دولت و هزینه­‌های جاری آن شود. تنوع و تکثر نیز در آن فراوان است و صلاح خویش خسروان دانند. امروزه زمزمه­‌های بسیاری از دانش­‌آموزان و والدین شنیده می­‌شود که نظام آموزش دولتی را آشفته و نامطلوب می­‌دانند اما وقتی به عواقب ترک آن نگاه می­‌کنند گویی مجبور به پذیرش آن می ­شوند. دولت­‌ها برای حفظ سلطهٔ خود بر آموزش، تمام نهادهای مدنی و مذهبی مستقل را از آموزش دادن محروم، و ارائه تمام خدمات آموزشی و اجتماعی را مشروط به کسب مدرک از مدارس دولتی کرده‌­اند. حتی برای حضور در فضای کسب و کار، بشکلی دستوری و تصنعی مدرک­‌گرایی را ترویج می­‌دهند تا کنترل خود را بر همه چیز حفظ کنند. چنین محدویت­‌هایی مانند یارانه به آموزش متمرکز دولتی است و به حفظ آن کمک می­ک‌ند و الا فرومی‌­پاشد. در انتها و بعنوان حسن­‌ختام، برشی کوتاه از کتاب « ثروت، فقر و سیاست[۲]» توماس سوول، اقتصاددان آمریکایی را آورده­‌ام که تدقیق در آن برای فهم مطلب لازم و ضروری است: « انقلاب صنعتی در ابتدا و اصولاً توسط افرادی که دارای تحصیلات رسمی بودند ایجاد نشد. در واقع انقلاب صنعتی محصول کار افرادی با مهارت­‌های شغلی عملی و تجربی بوده است تا اینکه آنها دانشمند باشند یا به‌طور نظام‌مند به مطالعه مهندسی اشتغال داشته باشند. انقلاب صنعتی قبل از مطالعهٔ رسمی علم و مهندسی در حال وقوع بود. حتی در زمان­‌های بعد از آن نیز، پیشروهای صنعتی نظیر توماس ادیسون و هنری فورد، از دانش رسمی اندکی برخوردار بودند. برادران رایت از دبیرستان اخراج شده بودند و در عصر دیجیتال، بیل گیتس و مایکل دل، اخراجی‌های دانشگاه بودند. کوتاه اینکه سرمایه انسانی، هرگز مترادف آموزش رسمی(دولتی) نیست. همانطور که سرمایه انسانی، شکل‌­های گوناگون غیر از آموزش رسمی را به خود می‌گیرد، به همین سیاق، می­‌تواند آموزش رسمی گسترده وجود داشته باشد بدون اینکه سرمایه انسانی گسترش یابد. در عده‌ای این تمایل وجود دارد تا سرمایه انسانی را با آموزش رسمی(دولتی) یکی کند. بدون شک آموزش و سوادآموزی یکی از متغیرهای سرمایه انسانی است. با این وجود عموماً تعداد سال‌های تحصیل به‌عنوان نماینده تقریبی از سرمایه انسانی بکار برده می‌شود اما بیشتر سرمایه انسانی، بیرون از نهادهای رسمیِ آموزشی حاصل می‌شود. بعضی از آموزش‌های رسمی، سرمایه انسانی را به مقدار ناچیز یا حتی هیچ ارتقا می‌دهند و این هنگامی است که مهارت‌های کمی(اگر خلق کنند) که پرتقاضا باشند خلق می‌کنند. حتی می‌توان گفت بعضی آموزش‌های رسمی، سرمایه انسانی منفی تولید می‌کنند که به صورت نگرش­‌ها، انتظارات و ترس‌هایی بروز می­‌کند که بر روی اقتصاد تأثیر منفی دارند. بر اساس محتوای درونی آموزش‌­ها ممکن است آنها موجب دوری‌گزینی ایدئولوژیک از کارکردن در محیط کار خصوصی شوند یا اینکه کاری را که به نظر بامعنا نباشد رد کنند یعنی کاری که به‌طور خودجوش خوشایند و تکامل دهنده است[۳]

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت:

[۱] https://shahrvandonline.ir/?p=34064

[۲] Wealth, Poverty and Politics: An International Perspective

[۳] ترجمه از کمیل دهقانی

اشتراك گذاری نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.