چگونه اِشتازیِ آلمان شرقی نظارت بر مردم را به غایت رسانید
نویسنده: آندرهآ توگنی
مترجم: شیدْوَش سپهرداد
دولت انحصار خشونت را در اختیار دارد. بااینحال، سرکوب تند و خشن به اعتبار حکومت لطمه میزند و حمایت عمومی را در درازمدّت از بین میبرد. یک راه ظریفتر و مؤثّرتر برای اِعمال قدرت، تحت نظارت قرار دادن مردم و جلوگیری از تظاهرات آشکار نارضایتی است.
این مقاله به تجزیه و تحلیل مورد وزارت امنیّت دولت(و.ا.د)(MfS)جمهوری دموکراتیک آلمان(DDR)، که با نام «اِشتازی» نیز شناخته میشود، میپردازد. مدّعا(تِز) این است که یک رژیم نظارتی مؤثر، نیاز به استفاده از خشونت آشکار را کمتر میکند، زیرا مردم به منضبط ساختن خود وادار میشوند.
سپر و شمشیر حزب
یک سپر و یک شمشیر نماد اشتازی را تشکیل میدهند که از نشان چکا، پلیس مخفی شوروی، الگوبرداری شده است. نظم و وفاداری به حزب اتّحاد سوسیالیست (SED) جمهوری دموکراتیک آلمان، ارزشهای اصلی اشتازی بودند. اعضای پلیس مخفی خود را رفقای درجه یک، که میتوانستند از نظارت، تبلیغات، و ترور روانی برای تأمین قدرت رژیم کمونیستی استفاده کنند، میدانستند.
یکی از لحظات تعیینکنندهی تاریخ اشتازی، اعتصاب عمومی ۱۷ ژوئن ۱۹۵۳بود که باعث اعتراضات گسترده در میان طبقهی کارگر آلمان شرقی شد. اشتازی نتوانست این غوغا را پیشبینی کند و مجبور شد با کمک تانکهای شوروی و اِعمال حکومت نظامی آن را سرکوب کند. پس از این رویداد، مأموریت اشتازی به نظارت بر جامعه، برای جلوگیری از تظاهرات آشکار جدید مخالفانْ علیه حکمرانی حزب اتّحاد سوسیالیست، تبدیل شد.
نقض بیامان حریم خصوصی
اشتازی یکی از فراگیرترین دستگاههای نظارتی در تاریخ بشر را توسعه داد. در سال ۱۹۸۱، اریش میلکه، رئیس اشتازی از ۱۹۵۷ تا ۱۹۸۹، بیان کرد:
و.ا.د(MfS) -با نیروهای چکیستی[*] خود و ابزارها و روشهای آن- در تلاش مستمر خود برای روشن کردن اینکه «چه کسی کیست»، باید نگرشهای سیاسی واقعی مردم، طرز تفکّر و رفتار آنها را شناسایی کند… روشن شدن یعنی ارائهٔ پاسخ به اینکه چه کسی دشمن است؛ چه کسی نگرش خصمانه و منفی گرفته است؛ چه کسی تحت تأثیر نیروهای متخاصم، منفی و غیره قرار دارد و ممکن است تبدیل به دشمن شود؛ چه کسی ممکن است در برابر نفوذ دشمن تسلیم شود و خود را مورد بهرهبرداری دشمن قرار دهد؛ چه کسی موضع مظنونانه اتّخاذ کرده است؛ و حزب و دولت به چه کسانی میتوانند وابسته باشند و بهطور قابل اعتمادی از سوی آنها حمایت شوند.
بسیاری از شهروندان آلمان شرقی بهطور فعّال با اشتازی همکاری کردند. در سال ۱۹۸۹، نزدیک به پایان رژیم کمونیستی، اشتازی حدود نود و یک هزار نفر یا از هر ۱۸۰ ساکن آلمان یک نفر را استخدام میکرد. و.ا.د(MfS) پس از سال ۱۹۶۸، بهشدّت به همکاران غیررسمی، که نقش آنها گزارش هرگونه نشانهٔ عمده و جزئی از خشم و مقاومت علیه حزب بود، تکیه داشت. همکاران غیررسمی پس از نظارت دقیق و.ا.د(MfS) برای اطمینان از وفاداری کامل به رژیم، استخدام شدند. آنها بهخوبی آموزش دیده بودند و از هویّت جعلی برای نفوذ به محلّ کار و محلّهها استفاده میکردند. از میان ۱۸۰٫۰۰۰ همکار غیررسمی، که و.ا.د(MfS) در سال ۱۹۸۹ بهکار گرفته بود، چهار هزار نفر برای انتشار شایعات نادرست و ایجاد هرجومرج، به گروههای مخالف نفوذ کردند. مورد ولفگنگ شنور (Wolfgang Schnur) نمادی از نفوذ اشتازی است، زیرا او یکی از برجستهترین وکلایی بود که وکالت مخالفان سیاسی را بر عهده داشت. بااینحال، بهعنوان یک همکار غیررسمی، اغلب از موقعیّت خود برای خیانت به موکّلاناش سوءاستفاده میکرد.
اشتازی، در دههٔ هشتاد، هر سال بین دویست هزار تا چهارصد هزار بررسی و بازرسی امنیّتی انجام میداد. اهداف اصلی «انحراف ایدئولوژیک سیاسی» و «فعالیّت زیرزمینی سیاسی» بود. چشمان اشتازی به تمام نهادهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آلمان شرقی تمرکز داشت. به کارمندان آن اجازه داده شد تا به تمام دادههای مورد نیاز شهروندان، از جمله ارزیابیهای مالیاتی، حسابهای بانکی و پروندههای بهداشتی دسترسی داشته باشند. اشتازی انواع تکنیکهای نظارت جمعی مانند شنود تلفن، اتاق شنود و جاسوسی پستی را بهکار گرفت. آنها حتّی نمونههای بوی بدن را جمعآوری میکردند، که برای آموزش سگهای موادیاب استفاده میشد.
اشتازی میتوانست از اطّلاعات دشمنان حزب برای جنگ روانی استفاده کند. مأموران مخفی و.ا.د(MfS) اغلب شایعات نادرست و گمراهکننده را در میان گروههای مخالف منتشر میکردند تا مردم را از هم جدا کنند، اعتماد را از بین ببرند و ترس ایجاد کنند. افراد مورد هدف نظارتیِ پلیس مخفی، هم در زندگی شخصی و هم در حرفهٔ خود، شکستهای غیرقابل توضیحی را تجربه کردند. اطّلاعات شرمآور نیز برای باجگیری از افراد و مجبور کردن آنها به همکاری با پلیس مخفی استفاده میشد؛ هرچند و.ا.د(MfS) ترجیح میداد از مأمورانی استفاده کند که کاملاً به درستیِ کارشان ایمان داشتند.
اکثر کارمندان و همکاران اشتازی تعهّدنامهٔ وفاداری به رژیم کمونیستی را امضا کردند، نام مستعار جدیدی دریافت، و زندگی جدیدی را آغاز کردند. انصراف از این نظام بسیار دشوار بود و از نظر آزادی شخصی و شهرت هزینهٔ زیادی داشت. از سوی دیگر، کار برای اشتازی امتیازاتی مانند حقوق خوب، مراکز خرید اختصاصی، و این آگاهی را، که فرد بخشی از اندام تنفّسی آلمان شرقی است، به همراه داشت. در نهایت، قدرت جمعگرایی در توانایی وادار کردن مردم به فراموش کردن حریم خصوصی و آزادی، به نام یک خیر برتر و کلّی نهفته است.
کنترل حرکت
یکی از وظایف اصلی و.ا.د(MfS) کنترل مرزهای آلمان شرقی بود. خطّ مرزی، بهطور رسمی، قلمرو نفوذ پلیس مردمی و مأموران مرزی بود، ولی اشتازی با مسئولیّت نظارت بر ساکنان و دیگر بخشهای پلیس راهاندازی شد. کارمندان و.ا.د(MfS) اغلب خود را در لباس مأموران مرزی پنهان میکردند تا سوءظن ایجاد نکنند و دامنهٔ قدرت آنها پس از ساخت دیوار برلین در سال ۱۹۶۱ و پس از توافق تنشزدایی در دههٔ ۱۹۷۰ به میزان قابلتوجّهی افزایش یافت.
مأموران اشتازی بر نظارت بر جابهجایی افراد و کالاها در سراسر مرز نظارت داشتند. مورد «هماهنگی تجاری» (KoKo) شعبهٔ وزارت تجارت خارجی، موردی نمادین است. KoKo در سال ۱۹۶۶ تأسیس شد و تحت امر الکساندر شالک-گولودکوفسکی، افسر اشتازی اداره میشد. یکی از اهداف آن تضمین مدیریّت یکپارچهٔ شرکتهای تجارت خارجی آلمان شرقی بود. KoKo از طریق عملیات غیرمتعارف خود توانست کالاهای غربی و ارزهای معتبر غربی را به آلمان شرقی قاچاق کند و در طول عمر خود حدود بیست و پنج میلیارد مارک آلمان غربی تولید کند.
یکی از سودآورترین فعّالیّتها فروش زندانیان سیاسی به مقامات غربی بود. از هشتاد و هفت هزار ناراضی سیاسی که بین سالهای ۱۹۶۳ و ۱۹۸۹ در آلمان شرقی دستگیر شدند، حدود سی و سه هزار نفر به مقامات غربی فروخته شدند. مقامات آلمان غربی همچنین برای صدور بیش از دویست هزار مجوّز مهاجرت، به آلمان شرقی پول پرداختند. عملیات KoKo بهصورت مخفیانه انجام میشد و زندانیان اغلب نمیدانستند چرا آزاد میشوند. این نشان میدهد که نظارت بر جمعیّت و مخفیکاریِ دولتی اغلب دستبهدست هم میدهند. بااینحال، اطّلاعات مبادلهٔ زندانیان پس از سال ۱۹۷۲ به بیرون درز کرد و رژیم آلمان شرقی را بهطور قابلتوجّهی بدنام کرد.
نتیجه
رژیمهای نظارتی با دید نامتقارن تعریف میشوند. درحالیکه رفتارها و حتّی افکار مردم بیشتر و بیشتر برای مقامات دولتی قابل مشاهده است، عملیات نظارتی باید حتّیالامکان مخفی بماند. بااینحال، افراد احتمالاً میدانند که دائماً تحت نظارت هستند، بهطوریکه از ترس گرفتار شدن توسّط مأموران دولتی، رفتارهای خود را کنترل میکنند.
پس از سرکوب اعتصاب عمومی ۱۹۵۳، رهبری آلمان شرقی درک کرد که برای حفظ قدرت برای مدّت طولانی، باید از خشونت آشکار دور شده و به سوی شکل ظریفتری از کنترل جمعیّت برود. دستگاه نظارت عظیم و.ا.د(MfS) برای نزدیک به چهل سال کاملاً مؤثّر به این هدف عمل کرد و در طی آن افراد نسبتاً کمی مخالفت خود را با صدای بلند ابراز کردند. با وجود اینکه و.ا.د(MfS) هرگز به اندازهای که پیشبینی میکرد قادر و دانای مطلق نبود، توانست از خود اسطورهسازی کند و مطمئن شود که مردم به نظارت و نبود حریم خصوصی عادت کردهاند.
سرانجام، ناکارآمدی دستگاههای کمونیستی آلمان شرقی آشکار گردید و طرح نظارت جمعی و.ا.د(MFS) ریشهکن شد. ولی امروزه نظارت بهدلیل پیشرفتهای تکنولوژیکی بهطور فزایندهای فراگیر و مؤثّر شده است. درحالیکه تکنیکهای نظارت اشتازی آنالوگ بودند، نظارت معاصر بیشتر دیجیتال است.
اگرچه آلمان شرقی بهنوعی از بازارهای جهانی جدا بود، ولی نهادهای دولتی معاصر میتوانند روی همکاری شرکتهای بزرگ فنّاوری حساب کنند. نهتنها رژیمهای توتالیتر سنّتی، بلکه دموکراسیهای غربی نیز بهخوبی این درس را آموختهاند: نقض حریم خصوصی و نظارت گسترده بسیار مؤثّرتر از خشونت آشکار برای حفاظت از قدرت است.
◆ منبع: بنیاد میزس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* چکیسم اصطلاحی برای توصیف وضعیّت اتّحاد جماهیر شوروی است که در آن پلیس مخفی بهشدّت تمام حوزههای جامعه را کنترل میکرد. این اصطلاح از واژهی چکا، پلیس مخفی شوروی، گرفته شده است.
دیدگاهتان را بنویسید