حقیقت پنهان در تاریخ پول و کیمیاگریِ واژگون
نویسنده: تریسی آر. توایمن
مترجم: ریحانه باقری
برگرفته از کتاب «پول میوه درخت دانش است»
بخش نخست
در این کتاب تریسی آر. توایمن نظام اقتصادی جهان را بنا شده بر پایه و روشهای کیمیاگریِ واژگون خوانده است ارتباط بین اقتصاد و خزانهداری فدرال،سیستم تامین اجتماعی، تجارت آزاد، مالیات، حداقل دستمزد، سال مالی؛ مصرفگرایی، کمونیسم و سوسیالسم را زاییده کیمیاگری و بانکداری شوالیههای معبد میداند.
اولین نظام بانکی جهان
استفاده از سکه طلا یا نقره به عنوان پول رایج همزمان خوب و بد است: ارزش در خود سکه است. اگر خرجش کنید، گمش کنید، از شما بدزدندش، ارزش آن از دست شما رفته است. موضوعی که در دوران باستان و قرون وسطی ایجاد مشکل کرده بوده راهزنی بود. پشت هر گردنهای راهزنانی منتظر بودند تا سکه مسافران را بدزدند. در نهایت راه حلی برای این مشکل پیشنهاد شد، و البته تعجب آور نیست که این راه حل توسط یک «معبد» دینی پیشنهاد شد: شوالیههای فقیر معبد سلیمان مبدع این راه حل بودند.
“شوالیه های معبد” متشکل از جمعی از نخبگان جنگجوی برخاسته از میان راهبان کاتولیک بود که در اوایل قرن دوازدهم میلادی در خط مقدم جبهه جنگ اروپا علیه تسخیر و کنترل سرزمین مقدس نبرد میکردند. بعضی از بنیانگذاران اولیه این گروه خود مسئول واقعی درگیری اروپا در جنگهای صلیبی بودند. کلیسا به آنها اجازه داد مجموعه قوانینی برای خود وضع کنند و به هیچ کس پاسخگو نباشند جز پاپ. به این ترتیب شوالیه های معبد در سراسر اروپا در زمینههای گوناگون در قالبی خودگردان مشغول به فعالیت شدند. معبدیها به سرعت شروع به گردآوری مال و قدرت کردند. در املاکشان در سراسر اروپا در قالب دولت-شهرهای نیمه مستقل به کشاورزی، تولید خوراک مورد نیاز خود، تاسیس و اداره بیمارستان، و تولید تسلیحات و پوشاک و سایر کالاها کردند.
احتمالاً مهمترین دستاورد این خودگردانی و استقلال، وام دادن با بهره بود که خلاف قانون ضد نزول در سرزمینهای مسیحی بود. پیش از آن در اروپا تنها یهودیان مجاز به دریافت بهره بودند، در زمانها و مکانهای مختلفی حتی قوانینی گذاشته شده بود تا یهودیان مجاز به پرداختن به هیچ حرفه دیگری جز بانکداری نباشند. بانکداری مورد نیاز جامعه بود و باید کسی این مسئولیت را به عهده میگرفت. یهودیان در مواردی که بدهی افزایش پیدا میکرد و بازپرداخت وام و بدهی غیر ممکن میشد، مقصر قلمداد میشدند. اما معبدی ها وظیفه بانکداری را بر عهده گرفتند. این اقدام درآغاز با تایید کلیسا بود.
معبدیها نگهبانان رسمی راه زیارتی سرزمین مقدس بودند. احتمالاً دلیل اولیه تشکیل گروهشان نیز همین بود. به عنوان نگهبان راه زیارتی نظامی را ایجاد کردند که زائرین را از راهزنان در امان نگاه دارد. در این سیستم زائرین به جای آنکه طلا و اموال باارزش خود را در بار سفر ببندند، مقداری پول طلا یا نقره در نزدیکترین مرکز معبدی ها در نقطه عزیمت شان میسپردند و سپس از مسیر از پیش تعیین شده ای که در طول آن کلیساها و کلیساهای جامع قرار داشت به اورشلیم عازم میشدند. کلیساهای بین راه با مراکز معبدی مرتبط بودند و خدمات بانکی ارائه میکردند. زائرین در این مراکز بین راهی «چیت» هایی را که از بانکدارها در ازای سپرده طلا یا نقره خود دریافت کرده بودند ارائه میدادند و از بانک بین راه مقدار پول مورد نیاز برای اقامت در استراحتگاه یا اهدا به کلیسا را دریافت میکردند. مابقی پول در حساب آنها باقی میماند. همچنین این امکان وجود داشت که در ازای خدماتی که خود معبدی ها به زائرین ارائه میکردند پرداخت مستقیم از حسابشان صورت بگیرد. «چیت»ها منقوش به علامات و نشانهای پیچیدهای بود که معبدیها قادر به خواندن و فهمیدن آن بودند. واژه چک از همین جا به زبان انگلیسی و فرانسه وارد شد. در واقع بسیاری از کلمات انگلیسی دوران میانی که با بانکداری و اقتصاد مرتبط هستند به شکلی به معبدیها ربط پیدا میکنند. کلمه چک از پارچه شطرنجیای آمده که معبدی ها میگستردند و با کمک آن به حسابهای بانکیشان رسیدگی میکردند، بدهکاری و بستانکاریها را «چک» میکردند.
به کمک بخششهای مالی اشرافزادگانی که در ازای مالشان به این گروه میپیوستند، نزول پول، و تجارت و صنعت، معبدیها امپراتوری خود را تبدیل به بزرگترین قوای اقتصادی اروپا کردند و این جایگاه را تا زمان هشتمین جنگ صلیبی در سال ۱۲۷۱ که طی آن سرزمین مقدس از دستشان رفت حفظ کردند. با از دست رفتن سرزمین مقدس، شاهان و اشراف اروپا و کلیسا نمیدانستند نقش بعدی معبدیها چه خواهد بود. پول، ملک، قدرت، اسب، سلاح و ارتش آنها اکنون باید به چه کاری مشغول میشد؟
بسیاری از خاندانهای سلطنتی اروپا به شدت به معبدیها بدهکار بودند و چون فرمان پاپ آنها را از هر گونه اقدام علیه شوالیه های معبد بازمیداشت، احساس خطر شدیدی میکردند.
بنا به دستنوشته های کیمیاگری، این عنصر جیوه (مرکوری) است که عمل دگردیسی را انجام میدهد. در این نوشتهها آمده گوگرد و نمک طی روشی بسیار بسیار خاص و محرمانه به هم افزوده میشوند و حلّالی ایجاد میشود که میتواند نقره و طلا را از سرب جدا کند. جیوه با سمبل مار مصلوب نشان داده میشود. جیوه (مرکوری) در حقیقت نقره و طلا را از سرب جدا میکند و امروزه به همین منظور نیز به کار میرود. اما اگرچه کیمیاگری، شیمی و متالورژی همه زمانی یک چیز بودند، اعتقاد بر این است که وقتی کیمیاگران چنین حرفهایی میزنند منظوری فراتر از روش شناخته شده جدا کردن فلزات با ارزش از سایر فلزات دارند. آنان جیوه ای که به کار میبردند جیوه عادی نبود، بلکه «جیوه فلاسفه» بود که «سنگ خردمندان» را به دست میداد. و این همان طلایی بود که نتیجه پایانی کار بود.
کیمیاگری پایه علم هرمسی خوانده میشود. هرمس یا همان مرکوری پیامآور خدایان بود، واسطه بین انسان ساکن سطح زمین و خدایانی که بر فراز کوه المپ مستقر بودند. از همه مهمتر اینکه هرمس معلم نخستین بود و کاتبی آسمانی، کسی که خرد الهی را به ارمغان میآورد. هرمس در واقع ولینعمت کیمیاگری بود.
چه از شعبدهبازی حرف بزنیم و چه از جادوی آیینی، اصل زیربنایی یکی است: خیال. شعبدهباز وانمود میکند خرگوشی را از کلاه بیرون کشیده، یا زنی را با ارّه به دو نیم کرده و این کار را چنان ماهرانه انجام میدهد که به چشم بیننده واقعی میآید. همه میدانند که شعبده است اما هدف براورده شده است، بینندگان تحت تاثیر قرار گرفتهاند و از خرید بلیت این نمایش راضی هستند. جادوی آیینی هم به شعبده شبیه است. به واسطه مناسک نیمه دینی، اعمال خرافی، دعا، مراقبه و تکرار کلمات جادویی، جادوگر تلاش میکند خودش و دیگر دست اندرکاران را متقاعد کند که این رفتارها نتیجه بخش است، که در واقعیت چیزی را تغییر داده، یا خدایان برایش چنین کردهاند. او به اختیار خود ناباوری را کنار میگذارد، انتقاد و ایرادجویی را کنار میگذارد و به خود نگرانیای در این باره که آنچه خواهان تغییرش است اتفاق افتاده یا نه، و اینکه این تغییر به چه شکل نمودار شده، راه نمیدهد.
کلید جادو همین است: وانمود کردن به اینکه چیزی واقعیت دارد دیر یا زود آن را به واقعیت تبدیل میکند. تلاشهای متعددی برای توضیح این موضوع انجام شده، از توضیح بر اساس تئوریهای مکانیک کوانتومی گرفته تا خودآگاهی جمعی. اما برای کسی که دانسته، عامدانه و با موفقیت این اصل را در زندگی خود به کار برده، نحوه کارکرد آن مهم نیست، بلکه مهم این است که این روش موثر است.
آنچه سعی در توضیحش دارم قدرت واقعی تخیل آدمی است، که میتواند واقعیت فیزیکی را با متقاعد کردن شخص به اینکه چیزی در واقعیت تغییر کرده، دستخوش تغییر کند. همین اصل قاعدتاً در کیمیاگری نیز صادق است. اکنون اجازه دهید به شما نشان دهم چگونه این کیمیاگریِ واژگونه میتواند در اقتصاد مدرن به کار رود.
همانطور که گفته شد شوالیههای معبد سیستم بانکی و چک را در اواخر قرون وسطی ایجاد کردند و به جای مبادله سکه های طلا و نقره، به مبادله «چیت»های کدگذاری شده پرداختند: کاغذهایی که مثل وعده پرداخت عمل میکرد و به صاحب آن اجازه میداد در ازای کاغذ، در هر زمان و هر شعبه بانکی که بخواهد سکه طلا یا نقره دریافت کند. این سیستم بعداً منجر به ایجاد سیستم بانکداری ذخیره کسری شد. پیشگامان استفاده از این سیستم زرگران اروپایی قرون وسطی بودند که علاوه بر ایجاد سکههای تقلبی طلا و نقره در کارگاه هایشان، در نقش بانک محله نیز عمل میکردند. ایده بانکداری ذخیره-کسری بسیار ساده است: اگر ده نفر طلای خود را برای حفظ امنیت آن در مخرن بانک بگذارند (یعنی دلیل اولیه و اصلی تشکیل بانکها)، احتمال بر این است که تنها یک تن از آنها در هر زمان بخواهد سپرده خود را از بانک تحویل بگیرد. زرگران از این پیش فرض سوءاستفاده کرده و خود را مجاز دانستند طلای سپرده شده را وام بدهند تا بهرهاندوزی کنند. به این ترتیب با برداشت از سپرده دیگران، به مشتریان جدید خط اعتباری کاغذی دادند.
اگرچه این اقدام در عمل شکلی از کلاهبرداری است، مردم به این دلیل که معتقد بودند که وام کاغذی آنها بر پایه پول واقعی موجود در خزانه بانک به آنها داده شده، و امکان برداشت این پول واقعی هر زمان که بخواهند وجود دارد، کاغذ ارائه شده به خود را به اندازه طلا با ارزش میدانستند. مادامی که در هر زمان مشخص تنها یک نفر از ده نفر سپرده گذار برای دریافت سپرده خود به بانک مراجعه میکرد, این تمهید بدون مشکل ادامه پیدا میکرد.
مزیت این سیستم در این است که پول واقعی همراه با بهرهاش به صاحب پول بازگردانده میشود که خود به نفع بانک است، به این معنا که ثروتی که در خزانه بانک قرار داده میشود افزایش یافته است. سند کاغذی ای که به جای پول واقعی مبادله میشود پول عرضه شده به جامعه را افزایش داده و در نتیجه منجر به بهبود وضع اقتصادی میشود؛ یک موقعیت بُرد دو طرفه، تنها تا زمانی که کسی بانک را حسابرسی نکند و کمتر از درصد مشخصی از پول سپرده شده به بانک به طور همزمان از بانک پس گرفته شود. اما اگر یکی از این دو اتفاق نیفتد این بنای سست در آن از هم میپاشد.
فیلسوف اسکاتلندی، جان لا در سال ۱۷۰۵ در کتاب خود «پیشنهادی برای عرضه پول به ملت با لحاظ کردن پول و تجارت» نوشت که سنگ فلاسفه کیمیاگری را یافته است. کلید کیمیاگری به گفته او چاپ کردن پول کاغذی بود. دولت فرانسه او را در سال ۱۷۱۵ استخدام کرد تا نظریهاش مورد استفاده عملی قرار بگیرد. جان لا به سرپرستی بانک سلطنتی ملی فرانسه گماشته شد و به سرپرستی کمپانی می سی سی پی که سرمایه گذاری شهروندان فرانسوی را به منظور فعالیت اقتصادی در لوئیزیانای فرانسوی (بخش عظیم و میانی آمریکا در قرون ۱۷ و ۱۸ فرانسه ادعای مالکیت آن را داشت-مترجم) با وعده ارائه بهره به آنها جذب میکرد. سرمایهگذاران باید به این کمپانی طلا تحویل میدادند اما سود پولشان را به شکل کاغذ بانکی دریافت میکردند که عنوان میشد قابل تبدیل به طلا است.
بر اساس سیستم بانکداری ذخیره کسری، این روش تا مدتی بدون مشکل اجرا میشد و بانک منفعت عظیمی از آن میبرد. همزمان به نظر میرسید که سپرده سرمایهگذاران رشدی تصاعدی دارد. البته قابل پیشبینی بود که این بنای سست در خلال آنچه «حباب بزرگ لوئیزیانا» نامیده شده در هم فرو میریزد: سپردهگذاران بو برده بودند به اندازه کاغذهای بانکی که در اختیارشان است طلا وجود ندارد. جان لا با شرمساری گریخت و مدت کوتاهی پس از این واقعه از دنیا رفت. اما ایدههای او نویسنده آلمانی، ولفگانگ فون گوته را تحت تاثیر قرار داده بود.
نمایشنامه کلاسیک گوته، فاوست، آکنده از تشبیهات کیمیاگری است و شخصیت اصلی نمایش یک کیمیاگر است که با کمک شیطان در جستجوی راز آفرینش است. در جایی از داستان فاوست و معلمش مفیستو نظر لطف امپراتور را با اهدای راز کیمیاگری به خود جلب میکنند: چگونگی ایجاد ثروت با چاپ پول کاغذی. آنها امپراتور را به چاپ پول در ازای طلایی که قرار است در آینده از معدن استخراج شود متقاعد میکنند. امپراتور به زودی ولینعمت یک اقتصاد محکم و مردمی مادیگرا و هرزه میشود. در نهایت ثابت میشود پول رایج مانند تمام آفریده های دیگر مفیستو در این نمایش وهمی بیش نیست و سقوط میکند.
دیدگاهتان را بنویسید