چرا هایک محافظه‌کار است؟

چرا هایک محافظه‌کار است؟

نویسنده: دکتر مادسن پیری

برگردان به پارسی: امیرمهدی پیروز

این مقاله که به قلم یکی از نظریه‌پردازان و صاحب‌نظران معاصر در حوزه فلسفه سیاسی نگاشته شده، همه ادعاهای‌ هایک در مقاله قبلی را مبنی بر محافظه‌کار نبودن به چالش می‌کشد و او را بر طبق مستنداتی که می‌آورد، در شمار محافظه‌کاران قرار می‌دهد.

هایک در مقاله‌ای که تحت عنوان «چرا محافظه‌کار نیستم؟» به رشته تحریر در آورده، چنین استدلال کرده که محافظه‌کاران در پی‌آنند اوضاع را آن‌چنان که هست تثبیت کنند، در حالی که او خواهان تغییر در جهت آزادی بیشتر است.

به تعبیر او «محافظه‌کاری نگرشی مشروع، احتمالاً ضروری و مطمئناً گسترده است که مبنای آن بر مخالفت با تغییرات بنیادی استوار است».‌هایک در ادامه می‌افزاید: «محافظه‌کاری ماهیتاً قادر به ارائه راه‌حلی جایگزین برای مسیر حرکت فعلی نیست و از همین‌رو سرنوشت آن همواره این بوده که به مسیری کشیده شود که خود آن را انتخاب نکرده است؛ چون گرچه گاه موفق شده روند تغییرات نامطلوب را آهسته گرداند اما هیچ‌گاه نتوانسته از تداوم آن‌ها جلوگیری به عمل آورد».

از دیدگاه‌هایک، همسویی گاهگاهی محافظه‌کاران با طرفداران جامعه آزاد همواره به شکلی تصادفی و از روی مصحلت و بدین خاطر صورت گرفته که هر دو در دشمنی با سوسیالیسم اشتراک منافع داشته‌اند.‌هایک در تحلیل خود بیان می‌کند که سنت حاکم در ایالات متحده تاحدود زیادی سنت آزادی است. گرچه این امر ممکن است امروزه چندان پذیرش عام نداشته باشد، اما همچنان بسیاری از محافظه‌کاران در آمریکا جامعه خود را آزاد و یا نسبتاً آزاد فرض می‌کنند.

برعکس در اروپا، ایجاد جوامع آزاد مترادف با رد سنت‌هایی بوده است که دشمن آزادی محسوب می‌شده‌اند. نکته‌ای که‌هایک مطرح می‌کند این است که مخاطبان آمریکایی ممکن است تفاوتی بین آزادی و محافظه‌کاری قائل نشوند، امری که در اروپا بسیار آشکار است. از نظر‌هایک، وقتی که یک آمریکایی سعی در آهسته کردن روند تغییرات دارد، درواقع سرعت فرسایش آزادی‌های سنتی را کُندمی‌کند.‌هایک محافظه‌کاران را افرادی می‌داند که با درماندگی درصدد جلوگیری از حرکت به سوی سوسیایسم هستند.

سایر نویسندگان محافظه‌کار

تاکید‌هایک بر تمایز مواضع خود با دیدگاه‌های محافظه‌کاران توسط برخی نویسندگان محافظه‌کار تقویت شده است. مایکل اکشات در کتاب «خردگرایی در سیاست» عدم پذیرش ایدئولوژی‌ها از جانب‌‌هایک را خود نوعی ایدئولوژی توصیف می‌کند و معتقد است که ریشه‌های فلسفی ایدئولوژی‌هایک پذیرش او را در اردوگاه محافظه‌کاران منتفی می‌سازد.

هایک و محافظه‌کاری

برای کسانی که می‌خواهند با نقطه‌نظرات‌هایک در مورد محافظه‌کار نبودنش مخالفت کنند، دو استدلال می‌تواند وجود داشته باشد: یکی این‌که تفسیر‌هایک از محافظه‌کاری نیاز به تجدید نظر دارد و دیگری این‌که‌هایک ظرف ربع قرن پس از انتشار مقاله خود در دیدگاه‌هایش تجدیدنظر به عمل آورد. در این‌‌جا هردو این استدلال‌ها را مورد کنکاش قرار می‌دهیم.

معنای محافظه‌کاری

اصطلاح «محافظه‌کار» هم برای توصیف یک نگرش ذهنی و هم برای بیان یک سنت سیاسی به کار برده می‌‌شود. از این‌رو، می‌توان یک هوادار پروپا قرص جنبش چپ را در صورتی که از پذیرش تغییر اکراه داشته باشد و از چیزهای نو استقبال نکند، محافظه‌کار نامید. «نفرت از تغییر» یک نگرش ذهنی به حساب می‌آید. درواقع، این نوعی ویژگی روان‌شناختی است که در افراد به اشکال گوناگون از جمله هراس از ماجراجویی و ترس از تغییر جلوه می‌کند.‌هایک در این مفهوم یک محافظه‌کار شمرده نمی‌شود. از جمله ویژگی‌های او کنجکاوی فکری و آمادگی برای برخورد با افکار جدید است.‌

هایک در مقاله خود نحوه برخورد خود با تغییر و آمادگی خود برای پذیرش نتایج غیرقابل پیش‌بینی آن را برای جامعه شرح می‌دهد. از نظر او ادعای دانستن مسیر مطلوب پیشرفت، غرور بی‌جا است. پیشرفت هدایت شده و از روی برنامه‌ریزی درواقع پیشرفت به حساب نمی‌آید.‌هایک به این دلیل که تمایل به عدم‌پذیرش تغییر را با سنت سیاسی محافظه‌کار مترادف می‌داند، این برچسب را رد می‌کند. اما به هیچ روی روشن نیست که این گرایش با سنت سیاسی مترادف باشد.

معمولاً کسانی که گرایش‌های محافظه‌کاری دارند سعی بر این دارند که خود را وارد فعالیت‌های سیاسی نسازند. مگر نه این است که سیاست چیزی جز فعالیت و تغییر نیست.

تحصیل تغییر

نکته‌ای که در این‌جا مطرح است تمایز بین نفرت از تغییر و سیاست محافظه‌کارانه است. گرچه‌هایک قائل بدین تمایز نگردیده است. محافظه‌کاران به واسطه شباهت‌های شخصیتی گردهم نمی‌آیند، بلکه به دلیل نگرشی که نسبت به جامعه‌ دارند، با یکدیگر متحد می‌شوند.

آن‌چه باعث اتحاد آنان می‌شود تنفر از تغییر نیست بلکه تنفر از تغییر تحمیلی است. همگی آنان با نوعی تغییرات موافق و با نوعی دیگر مخالفند. برخی خود دست به ایجاد تغییرات زده‌اند. مخالفت آنان عمدتاً با تغییراتی است که به قصد به بار آمدن یک نتیجه خاص و مجبور کردن مردم به زیستن به شیوه‌ای خاص صورت می‌گیرد.

حتی ایرادات ادموند برک به انقلابیون فرانسوی ناشی از تنفر وسواس‌گونه او از تغییر نبود. او اذعان داشت که تغییرات گاه ضروری‌اند. آن‌چه او مورد ایراد قرار می‌داد، تلاش برای سازگار کردن جامعه با یک طرح عقلانی بود. از دیدگاه برک، مجموعه‌ای از سنت‌ها بسته غیرقابل تغییری نیست که باید در حفظ آن کوشید، بلکه چیزی است که انجام تغییرات را به این شکل امکان‌پذیر می‌سازد.

جامعه‌ آن‌قدر پیچیده است که طرح‌ریزی برای آن نمی‌تواند از ذهن بشر ناشی شود، بلکه باید در نتیجه اعمال شمار زیادی از مردمان طی دوره‌ای طولانی دچار تحول گردد. تحت لوای محافظه‌کاری، مردم دست به انتخاب می‌زنند. آینده آن‌ها و آینده جامعه‌شان نباید بر اساس طرح‌های بزرگی باشد که زائیده فکر یک فرد یا افراد آرمان‌گراست، بلکه باید بر پایه انباشت کنش‌های مستقل پی‌ریزی گردد. افراد سعی نمی‌کنند تا به طور جمعی به یک هدف خاص دست یابند، بلکه آن‌چه حاصل می‌آید نتیجه کلیه اقدامات آنان است.

درواقع، آن چه سبب اتحاد محافظه‌کاران می‌شود عزم آنان در این مورد است که اجازه دهند جامعه مسیر طبیعی خود را طی کند، بدون آن‌که به سمت یک هدف از پیش‌ تعیین شده سوق داده شود.

محافظه‌کاری و جامعه‌ آزاد

لازم است بین محافظه‌کاری به عنوان یک ویژگی شخصیتی و سنت سیاسی محافظه‌کاری تفاوت قائل شد. به این دلیل که هر چند‌هایک را نمی‌توان براساس برداشت اول درک کرد، برپایه برداشت اخیر می‌توان او را با محافظه‌کاری آشتی داد.

تمایل‌هایک به حرکت به سوی جامعه‌ای آزادتر به خوبی در چارچوب گرایش محافظه‌کاران به جامعه‌ای می‌گنجد که در آن هرچه حاصل می‌آید نتیجه اعمال اعضا باشد و نه قواعد و مقررات وضع شده از سوی رهبران. مفهومی که‌هایک از نظم خودجوش دارد با عدم پذیرش نظم طراحی شده که بر جامعه تحمیل می‌گردد، همخوانی دارد.

حتی عدم اعتماد محافظه‌کاران به برنامه‌ریزی عقلانی در این ادعای‌هایک بازتاب پیدا می‌کند که جامعه خود واجد اطلاعاتی است که بسیار بیشتر از آن چیزی است که در مغز یک فرد یا یک گروه کوچک وجود دارد.

هایک در هنگام نگارش مقاله خود احتمالاً تحت تأثیر این واقعیت‌ قرار داشته که برخی احزاب که خود را محافظه‌کار نامیدند، برنامه‌ریزی متمرکز را در برنامه کار خود قرار داده بودند و تلاش نمی‌کردند خودجوشی را در جامعه احیا کنند. اکنون با نگاهی به گذشته، روشن می‌شود که این یک پدیده گذرا بوده است. محافظه‌کاران از آن زمان به بعد در چندین کشور برنامه‌ریزی متمرکز را کنار گذاشته‌اند.

برنامه‌ریزی عقلانی

هایک همسو با سنت سیاسی محافظه‌کار به برنامه‌ریزی عقلانی و متمرکز به دیده شک و تردید می‌نگرد. او برای انتخاب افراد احترام قائل است و حتی شاید با این نظر محافظه‌کاران نیز موافق است که اکثر انتخاب‌ها از سنت و آداب و رسومی که در جامعه تکامل پیدا کرده پیروی می‌کنند.‌هایک سنت را نه یک پدیده ثابت بلکه محصول فرآیند انتخابی می‌داند که نه بر اساس خرد بلکه برپایه موفقیت هدایت شده است. سنت تغییر می‌پذیرد، اما این تغییر به ندرت به شکلی عامدانه صورت می‌گیرد. از دیدگاه‌هایک، کلیه پیشرفت‌ها مبتنی بر سنت است.

درواقع، آن‌چه عامل وحدت‌بخش محافظه‌کاران در سراسر جهان است نوعی نگرش خاص به جامعه است.‌هایک نیز همین نگرش را نسبت به جامعه دارد.

بدیهی است که بخشی از گرایش محافظه‌کاری را ترس از ناشناخته‌ها تشکیل می‌دهد. با این همه سنت سیاسی به طور مداوم در‌پی رد طرح‌هایی است که به نتایجی قابل پیش‌بینی منتهی می‌شوند که به جامعه امکان می‌دهد بر اساس سرجمع رفتار اعضا به نتیجه‌گیری‌های ناشناخته‌ای دست بزند. محافظه‌کاران سیاسی برخلاف سوسیالیست‌ها، در پی‌هیچ نظم خاصی نیستند؛ بلکه در جست‌وجوی نظمی ناشناخته هستند که در صورت نفی اهداف از پیش تعیین شده خود به تدریج نمودار خواهد شد.

در این نکته نیز‌هایک با سنت سیاسی محافظه‌کاری همداستان است و در مقاله خود نیز اشاره کرده که هیچ‌گونه هراسی از نتایج ناشناخته ندارد. روشن است که مخالفت‌هایک با محافظه‌کاری عمدتاً از مترادف دانستن آن با خصومت با تغییر ناشی می‌شود. درواقع می‌توان گفت‌هایک در موضعی قرار دارد که بیش از یک محافظه‌کار متعارف بر آزادی و حق انتخاب تاکید می‌نهد، اما این افکار نیز در نظریه سیاسی محافظه‌کاری نقش مهمی بر عهده دارند.

تغییر نگرش‌ هایک

دومین استدلالی که در مورد محافظه‌کار بودن‌هایک صورت می‌گیرد، این است که‌هایک در نظرات خود بازنگری کرده است. اما باید گفت که‌هایک دیدگاه‌های خود را تغییر نداد؛ بلکه تاکیدات خود را تغییر داد. آن‌چه به عنوان نقطه عطف به تفکرات‌هایک مطرح می‌شود، کتاب او تحت عنوان «بنای آزادی» است؛ اما به اعتقاد من پس از انتشار این کتاب نیز تغییر بنیادی در دیدگاه‌های‌هایک به چشم نمی‌خورد.

آثار اولیه

در آثار اولیه‌هایک از آزادی به عنوان منبع ارزش‌های اخلاقی یاد می‌کند. اگر آزادی افراد توسط برنامه‌ریزان مرکزی از آنان سلب شود، آن‌گاه افراد مبنای اخلاقیات خود را نیز از دست خواهند داد و به نوعی از انسانیت خود نیز تهی خواهند شد. درواقع، تحت چنین شرایطی افراد چیزی جز ابزاری برای تحقق آرمان‌های دیگری نخواهند بود. استدلال قوی‌هایک در مورد انتخاب آزاد افراد مستقل که کتاب «مبنای آزادی» او بر محور آن به نگارش درآمده، این کتاب را به یک متن کلاسیک آزادی‌گرا تبدیل ساخته است که از بسیاری جهات برمبنای مقاله «در باب آزادی» جان استوارت میل نوشته شده و با ظرافت و پیچیدگی‌های بیشتری همراه است.

 آثار متاخر

هایک در آثار بعدی خود، توجه خود را به نحوه تکامل و تکوین جوامع و این‌که چه نوع جوامعی قادر به ادامه حیات هستند، معطوف ساخت. همچنین او به منابع ارزش‌ها می‌پرداخت و منشاء ارزش‌های والاتر را وراثت فرهنگی خواند و ارزش‌های پست‌تر را ناشی از وراثت ژنتیکی دانست.

به اعتقاد او آن‌چه سبب می‌شود، فرد اخلاقی نیکو پیدا کند طبیعت یا خرد نیست بلکه سنت است.‌هایک این‌گونه استدلال می‌کند که ما اخلاقیات خود را مدیون هوش خود نیستیم بلکه آن را مدیون این واقعیت هستیم که برخی گروه‌ها نادانسته قواعد و مقرراتی را نصب‌العین خود قرار دادند که آن‌ها را به سمت شکوفایی سوق داد و اسباب بقای آن‌ها را فراهم کرد.

درواقع، از نظر‌هایک ملاک پیروی از یک رشته قواعد خاص، داشتن درک صحیح از قواعد مزبور نبوده است بلکه موفقیت گروهی که از این قواعد تبعیت می‌کردند، به عنوان اصل راهنما شناخته شده است.

احساسات محافظه‌کارانه

خلاصه کلام این‌که‌هایک به بهترین وجه هنگامی احساسات محافظه‌کارانه خود را به نمایش گذارد که به اهمیت آداب و رسوم و سنت‌ها به عنوان وسائل انتقال ارزش‌های اجتماعی و در همان حال عدم پذیرش هرگونه نظم عقلانی تحمیلی پای می‌فشرد.

وجه اشتراک دیدگاه‌هایک با محافظه‌کاران آن است که باید درپی جامعه‌ای خودجوش بود که در آن اعمال فردی، نظمی برنامه‌ریزی نشده پی‌افکند.‌هایک، همسو با محافظه‌کاران تلاش برای ایجاد یک نظم عقلانی و تحمیل آن بر مردم به جای تصمیمات آنان را رد می‌کند.‌هایک بر ارزش فرهنگ دروسیع‌ترین مفهوم آن به عنوان مخزن خردی که بسیار ارزشمند‌تر از تراوش‌های ذهنی یک فرد است، تاکید می‌کند.

هایک بر این امر اذعان دارد که جوامع تغییر می‌کنند و تکامل مسیر طبیعی خود را می‌پیماید؛ اما این تکامل تدریجی و نه انقلاب است که تغییر را موفق می‌گرداند. این نیز بخشی از سنت سیاسی محافظه‌کاری است.

هایک در جست‌وجوی یافتن نامی بود برای حزبی که افرادی را نمایندگی کند که همفکر او هستند. اکنون باید گفت که جست‌وجوی او خاتمه یافته است. هم اینک نامی برای حزبی وجود دارد که طرفدار آزادی انتخاب است و در پی حفظ خودانگیختگی نتایجی است که بر اثر انباشت انتخاب‌های فردی حاصل می‌آیند.

این حزبی است که بر نقش سنت‌ها و میراث فرهنگی در تکامل آرام و ایمن جامعه اذعان دارد. این حزبی است که ادعاهای برنامه‌ریزان مرکزی و جمع‌گرایان و نیز هواداران طرح‌های پیش ساخته را رد می‌کند. اگر پروفسور‌هایک از شناسایی این نام تاکنون به هر دلیلی طفره رفته است، اینک باید بداند که اسم این حزب «محافظه‌کار» است

منبع:
www.assamsmith.org.

اشتراك گذاری نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.