تولید ناخالص داخلی: کی لازمش داره؟
نویسنده: وارن سی. گیبسون*
مترجم: حسن برادارن افتخاری
« آه خدای من! اندازهاش را میگیرم اما نمیدانم این چیزی که اندازهاش را میگیرم چه چیزی است.» – آگوستین قدیس
این روزها تولید ناخالص داخلی(GDP) توجه زیادی را به خود جلب میکند. بلاگرها، خبرنگارها و شاید هم آرایشگر محلتان دربارۀ آن صحبت میکنند. بیشتر افراد موافقاند که جیدیپی بالاتر بهتر از جیدیپی پایینتر است، اما این تصور مشکل دارد.
برخی نظریهپردازان این تصوّر را ناامیدکننده میدانند، مانند اقتصاددان اتریشی، اسکار مورگنشترن[۱]، که تولید ناخالص ملی[۲] (جیدیپی سابق) را «بسیار ابتدایی و بیفایده» خواند. وی بابت این ایده که میتوان تمام فعالیتهای اقتصادی یک کشور را در یک عدد گنجاند، ابراز تأسف کرد و گفت: «تعداد کمی از آدمها و حتی اقتصاددانان، یا متأسفانه، به ویژه اقتصاددانان درک درستی از پیچیدگی زیاد یک نظام اقتصادی دارند.»
اجازه دهید تعریف رسمی [جیدیپی] را مرور کنیم. تولید ناخالص داخلی، ارزش بازاری کالاها و خدمات نهایی تولیدشده در یک کشور طی سال است. دیوان تحلیل اقتصادی فدرال (BEA)[۳] [برای آمریکا] این عدد را محاسبه و هرفصل آن را منتشر میکند. سطح تولید ناخالص داخلی برای ارزیابی موارد دیگر نیز استفاده میشود، مانند بدهی ملی، که در حال حاضر، در ایالات متحده حدود ۸۵ درصد از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص میدهد. نرخهای رشد [برآمده از] جیدیپی، که عبارتند از نرخ رشد تعدیلشده براساس تورم، نرخ فصلی تعدیلشده و نرخ سالانه بهدقت رصد میشوند؛ البته که این نرخها قرار است به ما بگویند وضعیت اقتصاد در چه حال است.
سایمون کوزنتس[۴] در سال ۱۹۴۱، اولین نوشتهاش را دربارۀ محاسبۀ اقلام درآمد ملی منتشر کرد و بهعنوان نخستین کسی که تلاشی جدی برای محاسبۀ اقلام درآمد ملی انجام داد، شناخته میشود. پس از او، محاسبۀ جیدیپی و دیگر حسابهای درآمد ملی، به هستۀ اصلی علم اقتصاد تبدیل شدند. در سالهای اخیر، اخبار اقتصادی و مالی جیدیپی را در کانون توجه قرار دادهاند.
اگر نرخ جیدیپی بالا خوب باشد، [پس] نرخ پایین آن بد است و منفی آن بدتر. به دو فصل کاهش متوالی جیدیپی حقیقی، بهطور غیررسمی رکود گفته میشود. در طول سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹، چهار دورۀ کاهش جیدیپی داشتیم که پایینترین آن منفی ۶.۴ درصد در اولین فصل ۲۰۰۹ بود. عدد فصل سوم (۲۰۰۹) مثبت ۲.۲ بود و عدد اصلاحشدۀ فصل چهارم ۵.۹ درصد بود که نشان میداد رکود رو به پایان است؛ اما همانطور که بهطور گستردهای گزارش شد، بخش زیادی از رقم فصل سوم به خاطر طرح «پول نقد برای ماشینهای قراضه[۵]» بود که به خاطر عدم کاراییاش، مورد تمسخر بسیار قرار گرفت. رقم فصل چهارم بهدلیل زیاد شدن موجودی انبار افزایش یافت.
رابرت کندی[۶] در سخنرانی سال ۱۹۶۸، دربارۀ تولید ناخالص ملی گفت: « جیانپی از سلامت فرزندانمان، کیفیت آموزششان یا شادی بازیشان غافل است [و این موارد را اندازه نمیگیرد]. [جیانپی] زیبایی اشعارمان یا قدرت [کیفیت] ازدواجهایمان، هوشمندی مناظرههای عمومیمان یا صداقت مقامات دولتیمان را شامل نمیشود. [جیانپی] نه ذکاوت ما را و نه شجاعتمان را، نه خرد ما و نه یادگیریمان را، نه شفقت ما و نه تعلق خاطر به کشورمان را اندازه نمیگیرد؛ خلاصه اینکه [جیانپی] همهچیز را اندازه میگیرد، به جز آن چیزی که زندگی را ارزشمند میکند.»
کندی منظوری داشت، حتی اگر در بیانش اغراق کرده باشد. در واقع، جیدیپی شامل تولید خانوارها [تولیدات داخل خانه]، خدمات خیریهها، کالاهای تهاترشده و تولید غیرقانونی نمیشود. اگر مادری برای نگهداری از فرزندانش در خانه بماند، خدمتش [در جیدیپی] لحاظ نمیشود؛ اما اگر او شاغل شود، هم تولیدات او [ارزش افزودهای که بهواسطۀ شغلش ایجاد میکند] و هم پولی که بابت نگهداری از فرزندانش را به دیگران میپردازد، محاسبه میشوند. تولید ماریجوانا، کالایی که برخی افراد برای آن ارزش قائل هستند، [در جیدیپی] حساب نمیشود – در ایالات متحده حساب نمیشود اما در کانادا حساب میشود. پیتر بائر[۷] اقتصاددان زمانی گفته بود که تولد یک گوساله جیدیپی سرانه را افزایش میدهد در حالی که تولد یک نوزاد، آن را کاهش میدهد.
رصد کردن جیدیپی در طول زمان، باعث مشکلات بیشتری میشود. یکی از آنها تورم است که میتوان با استفاده از شاخص قیمت، ارقام [جیدیپی] را تعدیل کرد – هرچند خود شاخصهای قیمت مشکلساز هستند. با معرفی کالاها و خدمات جدید و بهبود کیفیت آنها، شاخصهای قیمت [از سطح واقعیشان] منحرف میشوند. به عنوان مثال، ما امروزه در مقایسه با پنج سال گذشته، با پولمان میتوانیم کامپیوترهای شخصی بیشتری بخریم. آماردانها از روشهای پیچیدهای بهنام «تعدیلات لذت[۸]» استفاده میکنند تا این تحولات را لحاظ کنند، اما هیچ یک از این روشها نمیتوانند ذهنی بودن بعضی چیزها مانند کیفیت را به طور کامل حل کنند.
تعدیلات بیش از حد کیفیت کامپیوترها ممکن است که رئیس سابق فدرال رزرو، آلن گرینسپن[۹]، را گمراه کرده و باعث شده که او به دیدگاهی اغراقآمیز از دستاوردهای بهرهوری در دوران تصدی خود رسیده باشد. در حقیقت، دیوان تحلیل اقتصادی فدرال آمریکا (BEA) در سال ۲۰۰۳، «تعدیلات لذتِ» کامپیوترها را بیسر و صدا کنار گذاشت.
مقایسۀ جیدیپی سرانه بین کشورهای مختلف، مشکلات مختلفی ایجاد میکند. برای مثال، حتی در کشور گینهبیسائو آیا واقعاً کسی میتواند با ۴۶۱ دلار آمریکا در سال، عدد جیدیپی سرانهای که صندوق بینالمللی پول (IMF)[۱۰] اعلام کرده، زندگی کند؟ این احتمال وجود دارد که مردم در آن کشور فقرزدۀ غرب آفریقا بخواهند مواد غذایی خود را [از طریق کشاورزی] پرورش دهند و تولید کنند و آن را بین خودشان تهاتر کنند؛ از آنجایی که [در تهاتر] پولی رد و بدل نمیشود، چنین تولیدی [در جیدیپی] لحاظ نمیشود. اگر این [نوع تولید] محاسبه میشد، رقم ۴۶۱ دلار [در سال] – تقریباً ۱.۲۵ دلار در روز- به احتمال زیاد بیشتر میشد، اگرچه [در آن صورت نیز] هنوز فاصلهاش با رقم [جیدیپی سرانۀ] ایالات متحده زیاد میبود. مشکل دیگر این است که نرخهای ارزی که برای تبدیل جیدیپی گینه از فرانک سیافای[۱۱] به دلار آمریکا استفاده میشوند، ممکن است غیرواقعی باشند.
مخارج دولت در جیدیپی محاسبه میشوند. مشکل اینجاست که چون این مخارجِ تراکنشهای بازار-آزموده[۱۲] نیستند، سهم آنها در رفاه کل نامعلوم است. هنگام جنگ جهانی دوم، بهدلیل تولید ابزارهای جنگی جیدیپی سربهفلک کشید. این نوع تولید به شهروندان بهطور مستقیم نفعی نرساند، مگرآنکه کسی این طور استدلال کند که [این تولیدات] به پیروزی در جنگ کمک کرد و از این طریق، رفاه آینده را فراهم نمود. اما از آنجایی که اعداد جیدیپیِ زمان جنگ افزایش شدید یافتند، تقریباً همه معتقدند که جنگ، به رکود بزرگ پایان داد. در واقع، همانطور که رابرت هیگز[۱۳] در کتاب خود «رکود، جنگ و جنگ سرد» نشان داد که جنگ منجر به کمبود، کنترلگری، سهمیهبندی، ممنوعیتها، محدودیتهای قانونی و تبلیغات سیاسی بیشماری شد – مشکلاتی که اندازهگیری آنها دشوار است اما با این وجود، واقعی هستند. بهبود اصلی تنها پس از جنگ اتفاق افتاد، زمانی که کنترلها بهطرز قابل توجهی از اقتصاد برداشته شد.
شک راجع به [کارایی] جیدیپی به زمان خود کوزنتس برمیگردد. او یکبار بیان کرد: «رفاه یک ملت را به سختی میتوان از اندازهگیری درآمد ملی استنباط کرد.» هرچند این دقیقاً همان کاریست که مردم سعی کردهاند انجام دهند، از زمان بحران اقتصادی [۲۰۰۸] اعتنا به این روش [اندازهگیری درآمد ملی برای استنباط رفاه] کم و کمتر شد.
شادی ناخالص ملی[۱۴]؟
با شناخت ضعف و کاستیهای [اندازهگیری] تولید ناخالص داخلی، بسیاری از افراد باهوش در تلاشاند تا معیارهای بهتری برای [سنجش] رفاه انسانها ابداع کنند. سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی (OECD)[۱۵] این اقدام را رهبری میکند. این سازمان سعی دارد معیارهایی را درست کند که فراتر از جیدیپی باشد و سلامت، دانش، هنر، اوقات فراغت و روابط بین فردی و سایر موارد خوب را شامل شود. سازمان OECD تلاشهای بسیار زیادی برای این پروژه انجام میدهد، [از جمله] برگزاری کنفرانسهای بینالمللی و [چاپ] انتشارات فراوان. جالب میشود که ببینیم این سازمان چطور میخواهد اعداد را به بعضی از موارد ذهنی (کیفی) نسبت دهد بهطوری که [این اعداد] در طول زمان و نسبت به کشورهای مختلف قابل مقایسه باشند. پادشاهی دورافتادۀ بوتان در هیمالیا چند سالیست که سعی داشته «شادی ناخالص ملی» را تعریف کند و به کار گیرد. پادشاه آن در سال ۱۹۷۱ گفت: «در روند توسعۀ ملیمان، شادی بر شکوفایی اقتصادی مقدم است.» به همین منظور، بوروکراسی [در آن پادشاهی] رشد کرده و برنامههای پنجساله تهیه شدهاند؛ اما معلوم نیست که پیوند نوعی برنامهریزی سوسیالیستی با سنتهای بودایی بوتان، لبخندی بر چهرۀ مردم عادی آن کشور بیاورد. مقامات راهی برای افزایش میانگین شادی ملی پیدا کردند: آنها (مقامات) بهسادگی هزاران نپالی بومی ناشاد، که به آنها گفته شده بود اقامتشان غیرقانونیست، را از کشور تبعید کردند.
مصرف، حدود ۷۰ درصد جیدیپی را تشکیل میدهد (مابقی آن سرمایهگذاری، مخارج دولت و خالص صادرات است). بهنظر میرسد که غلبۀ مصرف باعث بهوجود آمدن این خیال عجیب و غریب شده که اگر بتوانیم فقط مخارج مصرفی را افزایش دهیم، جیدیپی زیاد میشود و همهچیز خوب خواهد شد. به همین خاطر تدابیری مانند چکهای ۶۰۰ دلاری دولت بوش را داریم که به بیشتر خانوارها فرستاده شد. خودِ مصرف هدف نهاییست – هدف تمام فعالیتهای اقتصادیست، نه وسیلهای برای افزایش جیدیپی. اگر مردم فکر کنند که باید بیشتر پسانداز کنند، آنها از بخشی از مصرف فعلی چشمپوشی خواهند کرد که این اتفاق میتواند موقتاً جیدیپی را کاهش دهد. پساندازهایی که آگاهانه سرمایهگذاری شوند، مصرف آینده را افزایش خواهند داد. اما آن آینده ممکن است قبل از انتخابات بعدی نرسد.
جیدیپی به یک کارنامه برای رئیسجمهور تبدیل شده است. خرد جمعی میگوید که [رئیسجمهور] کارش این است که اقتصاد کار کند [و سرعت رشد اقتصاد را بهبود ببخشد]. ما باید در تنظیم دقیق اهرمهای سیاست پولی و مالی به رئیسجمهور، رئیس فِد(Federal Reserve) و تمام مشاوران متخصصشان اعتماد داشته باشیم؛ با نادیده گرفتن رکود تورمی دهۀ ۱۹۷۰ که کارشناسان گفتند هیچ موقع اتفاق نخواهد افتاد و بیتوجه به بیکاری زیاد علیرغم تمام بستههای حمایتی.
شاید زمان آن است که دست از اصلاح یا جایگزین کردن ارقام جیدیپی برداریم و در عوض بر اصول همیشگیای تمرکز کنیم که رفاه بشر را بالاتر میبرند. لودویگ فون میزس[۱۶] گفت: «تنها یک راه برای بهبود رفاه مادی انسانها وجود دارد و آن هم تسریع رشد انباشت سرمایه در برابر رشد جمعیت است.» انباشت سرمایه مستلزم پسانداز و پسانداز مستلزم اعتماد است، و اعتماد با وجود قوانین عینی[۱۷]، مالیاتهای پایین و نظارت [مداخله] حداقل[۱۸] به دست میآید.
منبع: / https://fee.org/articles/gdp-who-needs-it
__________________________________________
پینوشت:
* Warren C. Gibson
[۱] Oscar Morgenstern
[۲] GNP
[۳] The federal Bureau of Economic Analysis
[۴] Simon Kuznets
[۵] Cash for Clunkers
نوعی محرک اقتصادی توسط دولت آمریکا در سال ۲۰۰۹ که هدف از این طرح، کمک مالی برای خرید خودروهای جدید و کممصرف بود.
[۶] Robert Kennedy
[۷] Peter Bauer
[۸] hedonic adjustments
[۹] Alan Greenspan
[۱۰] International Monetary Fund
[۱۱] CFA francs
[۱۲] Market-tested transaction
[۱۳] Robert Higgs
[۱۴] Gross National Happiness
[۱۵] The Organization for Economic Co-operation and Development
[۱۶] Ludwig von Mises
[۱۷] Objective law
[۱۸] Minimal regulation
دیدگاهتان را بنویسید