درباره قدرت بخش۶

درباره قدرت بخش۶

درباره قدرت

نویسنده:برتراند دو ژوونل

مترجم:ریحانه باقری

بخش ششم(بخش پنجم)

 

آیا من به‌خاطر اینکه تاریخ باستان را چنین ژرف کاویده‌ام، قابل سرزنش هستم؟ اما من تاریخ متاخر را نیز مورد کنکاش قرار داده‌!ام. من وجه تشابه داستان گراکوس‌ها را در سرنوشت روزولت‌ها نیز یافته ام.

تئودور روزولت، با توجه به اینکه استقلال فردیِ اکثریت شهروندان شرط اساسی پیوستن آنها به نهادهای آزادی بود،  با پلوتوکراسی که شهروندان را به افراد تحت پوشش حقوق و دستمزد تبدیل می‌کرد، مبارزه کرد. او در همان خودخواهی کورکورانه‌ی مردان بزرگ جای گرفت که باعث سقوط تیبریوس گراکوس شد. فرانکلین روزولت نیز واقعیت انجام شده را پذیرفت ودفاع از بیکاران و افراد ضعیف اقتصادی را بر عهده گرفت و با استفاده از آرا و مزایای منفعت‌طلبانه، ساختاری از قدرت را ساخت که به شکلی چشمگیر بنای اولین امپراطوران روم را به یاد می آورد. و در عین حال سپرحق فردی که دژ افراد ممتازی بود، در برابر حق اجتماعی سر فرود آورد و شهروند آزاد در مسیر تحت الحمایه بودن قرار گرفت.  اساس این پدیده هنگامی‌که درک گردد تاریخ سیاسی اروپا را بر ما روشن می‌نماید. بدین‌سان سیر تحول جمهوری‌های ایتالیایی بازتولید سیر تحول روم از دوران پاتریسی تا استبداد است. دولت‌های مدرن توسط این سلطنت ایجاد شده و شخصیت‌های ماندگارش را دریافت کرده است. طبقه مهمی از مردان آزاد را می‌توان تاریک روشن دوران مروونژیا (نخستین سلسله پادشاهان فرانک در گال بودند-با قلمروی آلمان و فرانسه‌ی کنونی- که توسط مروونژ در سال۴۴۸ میلادی تأسیس شد و نوه او کلوویس، آن را تثبیت نمود. خود را ایجاد کرد. کارولنژیا در ۷۵۲ میلادی بر آنان فائق آمدند)  تشخیص داد.

اما اوضاع و احوال آشفته آنها را به تحت الحمایگی قدرت تبدیل کرد – تا آنها هم به طور رسمی از امتیاز ملاکین برخوردار شوند. ممکن است پادشاهی های اوایل قرون وسطی را بتوان به عنوان گونه ای از جمهوری های وسیع و آزاد و به هم پیوسته در نظر گرفت که شهروندی در آن ها محدود به برخی افراد برجسته بود.

اما همانطور که دیدیم شانس حفظ نهادهای آزادیخواهانه به نسبت افراد سیاسی موثر در جامعه مورد نظر که خواهان بهره‌مندی از آن‌ها هستند، بستگی دارد. بنابراین ما نباید از میزان گسترده پشتیبانی پادشاهان در تلاش برای جایگزینی اقتدار خود به جای آزادی‌ها که فقط به سود عده معدودی بود و برای اکثریت ظلم قلمداد می‌شد، شگفت زده بشویم. مورخانی که از مبارزه بین اشراف و شاه بر افروخته می‌شوند. چگونه به اعمال مستبدانه پادشاهان، که مردان را از قیود فئودالی نجات دادند، ادای احترام  می‌کنند؟ آلبرت دو بروگل این گرایش را این چنین توصیف کرده است:

“پیش تر از این ما نظریه‌های تاریخ فرانسه را داشتیم که بسیار سازگار و موزاییکی و در حد کمال استوار بود. طبق نگرش سازندگان سیستم، دو اصلی که همیشه پیشرفت فرانسه را به عهده گرفته‌اند و تحقق تمام ادعاهای آن است، برابری و اقتدار است. بیشترین میزان برابری که ممکن است توسط بیشترین قدرت تصور شده و محافظت شود، در دولت ایده‌آل فرانسه وجود داشت. این همان چیزی است که ” طبقه سوم” (نویسنده و کشیش فرانسوی امانوئل جوزف سییس در رساله‌اش با این نام استدلال می‌کند که طبقه یا وضعیت سوم – مردم عادی فرانسه – ملت کاملی هستند و به روحانیان و اشراف نیازی ندارند.این باور نفوذ عظیمی در مسیر انقلاب فرانسه داشت. م.) در طول شورش و انقلاب طولانی برای سرکوب هم رده‌های برتر که بر بورژوازی تسلط داشتند به دنبال آن بودند؛ هم زمان مقامات میانی تخت سلطنت را نمی‌آزردند تا از طریق آن به برابری کامل و قدرت نامحدود برسند، این گرایش نهایی و مشروطه طلبانه تاریخ فرانسه است.

به بیان دیگر یک دموکراسیِ سلطنتی همان‌گونه که از اسمش هویداست، تنها دارای یک استاد است و بدون رهبر، با افرادی مساوی و بدون شهروند [ِ آریستوکرات] و هیچ حقوق وهیچ امتیازی است.  این قانون اساسی مناسب ما است.” آیا مورخان مشتاقانه به نهادهای آزادیخواهانه و ضد استبدادی، مقاومت اشراف در برابر شکل گیری مطلق‌گرایی را تحسین می‌کنند؟ به عنوان مثال سیسموندی اظهار می‌دارد که در قرون وسطی” تمام پیشرفت‌های واقعی در استقلال شخصیت، صیانت از حقوق و محدودیت و ممنوعیت‌های رذایل و هوی هوس و فساد قدرت مطلق، ناشی از اشرافیت موروثی بود. ” فقط صحنه سیاسی انگلیس مورخ را درگیر این معضل نمی‌کند، و این به دلیل برخی از ویژگی‌های خاص تاریخی است که توسط دو لولم به خوبی بیان شده است. در واقع در آنجا، قدرت تاج به اندازه کافی بزرگ بود و امنیت تضمین شده بود تا بتواند طبقه عظیم آزادگان را از انحرافِ یک طبقه کوته‌فکر برهاند.  به جای جاه‌طلبی‌های خنثی و فعالیت‌هایی که توسط معیار ظالمانه آزادی و برابری‌خواهی مانند فرانسه مورد استثمار افراد برجسته‌ای قرار گرفته بودند؛ در انگلستان شاهد یک نقطه تجمع در زیر پرچم سلطنتی است، قدرت سیاسی، آنچه که در حال حاضر تحت عنوان “طبقه متوسط ​​انگلیس”  نامیده می‌شد (به دنبال مهتران) تحت لوای آزادی تجمیع کرد. این پدیده یکی از مسائل مهم است: چرا که در طی سده‌ها یک دیدگاه سیاسیِ انگلیسی رواج داشت، متفاوت با بقیه اروپا.

اشتراك گذاری نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *