درباره قدرت بخش۵

درباره قدرت بخش۵

درباره قدرت

نویسنده:برتراند دو ژوونل

مترجم:ریحانه باقری

بخش پنجم(بخش چهارم)

این برای تاریخ نگاری علمی و شکل گیری علوم سیاسی  یک خطای فاجعه بار خواهد بود که از “نهضت مردمی” پشتیبانی شود، بدون اینکه دو راه خدمت به آن را از هم متمایز سازد.وضعیتی که باید با آن کنار آمد به هر حال یکسان است: این فاصله وسیعی است که بین وضعیت حقوقی و وضعیت اقتصادی انسان عادی قرار دارد.

رشد، استقلال اقتصادی و خودمختاری شخصی در دوران ابتدایی روم به همراه گسترش حق آزادی سیاسی به سرعت پیش می‌رفت و مرحله دوم فرا رسید و این استقلال به انعقاد قرارداد و معاهده انجامید وحق آزادی نیز همچنان برای آن دسته از افراد جامعه که هنوز از آن بی بهره بودند، توسعه می‌یافت مانند پذیرش شهروندی توسط ماریوس.

به این ترتیب، موقعیتی پیش آمد که در آن افراد ضعیف و منفرد در اختیارات همگانی خود تاثیر زیادی بر امور عمومی داشتند. طبیعتا پیشرفت‌های مالی در این زمینه توسط جناح‌های پلوتوکرات صورت می‌گرفت. اما در نهایت، همانطور که مشخص شد توسط رهبران مردمی  ضبط و گرفتار شد.

با رسیدن به آن نقطه، دو راه برای رهبران مردمی باز بود. نخستین مورد مربوط به تایبریوس گراکوس بود. از نظر او روحیه شهروندی، انگیزه برای حفاظت و دفاع از منافع و احساسات مشترک کشور، هنگامی که سرمایه‌داران بیش از حد دارا هستند و پرولتاریا به اندازه کافی ندارند زایل می‌گردد. بنابراین در صدد برآمد تا یک شباهت واقعی، همراه با همبستگی ناشی از آن را بین شهروندان برقرار کند و به پلوتوکراسی و پرولتاریا پایان بخشد و ترتیب امور به گونه‌ای چینش شود که هر یک از شهروندان بتوانند به طور موثر از استقلال فیزیکی و خودمختاری برخوردار باشند، به این گونه همه عوامل را در تضعیف نظام آزادی به هم پیوند داد.  ( آنان پسران تیبریوس سمپرونیوس گراکوس بودند، که با سیاست مردمی‌اش مردم را سپاسگزار خویش کرد. تیبریوس و کایوس گراکوس آزادی و برابری‌خواهانی، در محیط فلسفه و دولتمداری  زیر نفوذ بلوسیوس، فیلسوف رومی بودند و نیروی سنت‌پرستان را در روم به هیچ گرفتند. هر دو برادر کمابیش به یکسان و بیش از حد تصور  به این اندیشه بودند که روم چگونه می‌تواند رهبری یا استقلال خود را حفظ کند در حالی که توده پرولتاریای شهری،  به جای آنکه زمین‌داران و برزگرانی سرافراز باشند، در تهیدستی سر می‌کنند و چگونه دموکراسی و زندگی روم می‌تواند سالم باشد؛ تقسیم زمین میان شهروندان تهیدست راه حل آشکار و ضروری برای  سه مساله‌ی بردگی در روستاها، فساد و تراکم جمعیت شهرها و انحطاط سپاه به نظرشان می‌رسید. در آغاز سال ۱۳۳ تیبریوس گراکوس به مقام تریبونی خلق برگزیده شد و اعلام کرد که قصد دارد این سه پیشنهاد را به انجمن قبیله‌ای تقدیم کند: (۱) هیچ شهروندی حق ندارد بیش از ۳۳۳ یا در صورت داشتن دو پسر، بیش از ۶۶۷ ایکر از زمین‌هایی را داشته باشد که از دولت خریده یا اجاره شده است (۲) همه زمین‌های دولتی که پیش از آن به افراد فروخته یا اجاره داده شده است باید به همان بهای خرید یا اجاره با افت مبلغی در ازای تعمیرات، به حکومت بازگردانده شود و (۳) زمین‌های بازگردانده باید به قطعات بیست افزوده بهایی، میان پلبی‌های تهیدست توزیع شود، به شرط آنکه دریافت‌کنندگان تعهد کنند که هیچ‌گاه سهم خود را نفروشند و هر سال مالیاتی به خزانه دولت بپردازند.
سنا پیشنهادهای گراگوس را غاصبانه شمرد و او را متهم کرد که قصد خودکامگی دارد و اوکتاویوس، تریبون دیگر را بر آن داشت که با وتوی خود مانع از تقدیم لوایح به انجمن شود. از این رو، گراکوس پیشنهاد کرد که هر تریبونی که برخلاف امیال انتخاب کنندگان خود عمل کند بیدرنگ عزل شود. انجمن این پیشنهاد را به تصویب رساند و گراکوس اوکتاویوس را از کرسی خاص تریبونها فرود آوردند. آنگاه، لوایح اصلی به تصویب رسید و به صورت قانون درآمد؛ شیوه غیرقانونی گراکوس در نفی حق وتوی تریبونی که از طرف خود انجمن مطلق اعلام شده بود به مخالفان وی بهانه‌ای داد تا به خنثی کردن کوشش‌های وی برخیزند. اینان اعلام کردند که می‌خواهند در پایان سال اول خدمت گراکوس، او را به جرم نقض قانون اساسی و زورگویی به یک تریبون تعقیب کنند. گراکوس برای صیانت خود یک بار دیگر قانونی اساسی را زیر پا گذاشت و تقاضا کرد که برای سال ۱۳۲ دوباره به مقام تریبونی برگزیده شود. چون آیمیلیانوس و لایلیوس، سناتورهای دیگری که پیش از آن از لوایح گراکوس دفاع کرده بودند، اکنون از حمایت او دست برداشته بودند، گراکوس خود را یکسره به دامان توده مردم انداخت و وعده داد که اگر دوباره برگزیده شود ، دوره خدمت سپاهی را کوتاه کند و حق انحصاری سناتورها را در انتخاب شدن به عضویت هیات‌های منصفه ملغی سازد و به متحدان ایتالیایی روم مقام شهروندی بدهد. سنا خواست تا با موافقت با اجرای قوانین گراکوس آتش خشم توده مردم را فرو نشاند. افزودن هفتاد و پنج هزار تن بر عده شهروندان از سال ۱۳۱ تا ۱۲۵ گواه بر آن است که براستی اراضی وسیعی در آن هنگام میان مردم تقسیم شد. زمین‌داران در حکومت‌های متحد ایتالیا، که حقوق‌شان با قوانین تازه به خطر افتاده بود، از سکیپیو آیمیلیانوس خواستند که از آنان در برابر هیات اصلاح ارضی دفاع کند. افکار عمومی بر ضد آیمیلیانوس برانگیخته شد و او را خائن به خاطره مقدس گراکوس اعلام کردند. م.) دوره دوم، که گایوس گراکوس جرات یافت به خاطر ناکامی برادرش آن را انجام دهد، کاملاً متفاوت بود. از نظر او قدرت خارق‌العاده بزرگان و ضعف فردی مردم عادی حقایقی بود که هیچ راه بازگشتی ندارد او وظیفه نصب یک مرجع عمومی را به عنوان زعامت امور مردم در نظر داشت.  تضاد بین سیاست های دو برادر بی‌درنگ چشم می‌خورد. هدف برادر بزرگتر این بود که هر شهروند را به وضعیت مالک برگرداند، در حالی که برادر جوان‌تر قانونی را تصویب کرد که به هر شهروند جیره غله‌ای با قیمت ارزان اختصاص می داد که سپس به صورت رایگان ارائه شد. این اقدام در جهتی کاملاً مخالف با سیاست تیبریوس گراکوس بود. تیبریوس سعی کرده بود به تعداد خرده مالکان مستقل بیفزاید ولی گایوس تا آخرین نفر آنها را با جیره‌های رایگان به رم کشاند . در مرجع لکس فرومنتاریا  در حدود ۱۲۳ پیش از میلاد این گونه درج شده که گایوس گراکوس نرخ معامله غله را شش و یک سوم تعیین کرد. این دیدگاه توسط نویسنده تاریخ باستان کمبریج پذیرفته نمی‌شود (جلد ۹ ، فصل های ۲ و ۵) او مدعیست این قانون حتی پس از اینکه چهار سال بعد به دلیل هزینه‌بر شدن لغو شد، قیمت شش و یک سوم ارزیابی کمتر از آن نبود که دولت با خرید منصفانه امیدوار بود بدون زیانی جدی به فروش برساند. اکنون، جای شگفتی نیست که بتوان با هر نوع اطمینان تعیین کرد بر اساس هر فرضیه، قیمت اقتصادی غله در رمِ سال ۱۲۳ پیش از میلاد چه مقدار بوده است. تصور می شود این ادعای موجود در متن موجه باشد که حتی در مورد مطلوب‌ترین دیدگاه‌های لکس فرومنتاریا حتی اگر در آن کلاسیک‌ترین اقتصاددانان هم وجود نداشته باشند  دوره‌ای را تعیین می‌کند که منجر به پیشنهاد ساتورنینوس در ۱۰۳ پیش از میلاد شد. در تعیین نرخ شش و پنج نهم توسط مدیوس (هرچند رقم و نه تاریخ را نمی‌توان قطعی دانست) و سپس  توزیع رایگان توسط کلودیوس در سال ۵۸ پیش از میلاد به طور خلاصه می‌توان انصافاً گفت که این گراکوس بود که “موراکس را  به دام انداخت.نتیجه این شد که، به جای کلیت و تعمیم بخشی استقلال اعضای جامعه عمده آنها به مقامات دولتی وابسته شدند.برای انجام وظایف نوین خود، این مرجع لزوما باید یک گروه اداری جداگانه ایجاد می‌کرد که به مرور زمان تبدیل به امپراطوری شد و هیچ فرصتی را برای داشتن مناصب دائمی و پاسداری از آن از دست نداد.  در حقیقت جمهوری وجود ندارد مگر در جایی که که قدرت با  اعضای خود به شکل یک موجودیت عینی رفتار کند و شهروندان برای مدیریت منافع مشترک موقتی فراخوانده شوند و هیچکدام انگیزه‌ای برای فزونی خواهی از پشتیبان‌ها را نداشته باشند. از طرف دیگر، قدرت (به معنای مدرن) به محض اینکه شکاف بین منافع فردی چنان ژرف گردد که ضعف توده نیاز به محافظت دائمی و مراقبتی همه جانبه داشته باشد و نتواند رفتاری بالغانه بروز دهد، شکل می‌گیرد.

__________________________________________

پی‌نوشت

عکس مقاله،عکس تیبریوس و گایوس گراکوس می‌باشد

اشتراك گذاری نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.