تکامل فردیت چگونه بود؟

تکامل فردیت چگونه بود؟

نویسنده: کمیل دهقانی

منطق تکامل به ما می‌آموزد که هیچ سنتی به‌طور کامل و جامع یک شبه از آسمان نازل نمی‌شود بلکه سنت‌ها راهکارهایی ناکامل هستند که با توجه به تغییرات محیطی در رقابت با سنت‌های دیگر تکامل می‌یابند. از رقابت سنت‌ها درطول تاریخ، سنتی به‌نام فردیت ظهور کرد و به تدریج رشد نمود تا اینکه به وجه مسلط تمدن نوین تبدیل شد اگرچه با ظهور دولت مدرن در یک چالش بزرگ قرار گرفت. اما این سنت خود در دل سنت‌های دیگر رشد‌ و نمو کرد و آن سنت‌ها به‌نوعی زمینی بودند که در آن درخت فردیت ریشه زد و تنومند شد. دو سنت مهم که در زمین آنها فردیت قوام بخشید سنت مالکیّت و سنت ادیان هستند. درک اینکه سنت مالکیّت سبب قوام و شکل‌گیری فردیت شد چندان مشکل نیست. زیرا مالکیّت سبب تشخیص حوزه‌ای از عمل برای انسان می شود که می‌تواند با عمل آزادانهٔ خود مطابق میل خود اهدافش را پی گیرد. تکامل مالکیّت به‌نوعی تکامل فردیت است. پرسش این است نقش ادیان در تکامل فردیت چگونه است؟

آیا ادیان چونان حکومت‌های مدرن کمونیستی، استبدادی تمامیت‌خواه دارند؟ وقتی به احکام فقه نگاه می‌کنیم بظاهر باید حکم به تأیید چنین دیدگاهی دهیم. اما این دیدگاه برای تأیید خود، خواسته یا ناخواسته بعضی مفاهیم مهم دینی را زیر خاک می‌کند. مفاهیمی که سبب تکامل سنت فردیت در تکامل تاریخی خود شدند. اساسی‌ترین مفهومی که سبب تکامل مفهوم فردیت شد مفهوم گناه است. در واقع دیدن خطا و اختیار در انسان و تأیید آنها، به‌صورت مفهوم گناه در تاریخ ظهور کرد. بدون اختیار در گناه، هیچ انسانی کمال نمی‌یابد و به عبارتی در مفهوم گناه، مفهوم اختیار و کمال نهفته است. بنابراین اصل گناه یعنی تأیید خطاکاری، اختیار و دیدن کمال انسان است. مؤمن بدون اختیار در گناه نمی‌تواند مؤمن باشد. اگر نتوان سقوط کرد، امید به صعود نیز وجود ندارد. دقیقاً چنین مفهومی است که سبب شد ادیان خاصیت توتالیتر مانند حکومت استالین نداشته باشند. مفهوم گناه و توبه، آن هم نه در نزد شخص حاکم بلکه در نزد خدا، سبب تکامل فردیت شد نه ضد آن. مشکل حکومت‌های توتالیتر در این است که انسان خطاکار را به رسمیت نمی‌شناسند. زیرا برای آنها بر خلاف ادیان، فرد مهم نیست بلکه جامعه مهم است. کمترین خطا را خیانت حساب می‌کنند و خاطی را به اشد مجازات در این دنیا می‌رسانند. اما ادیان با طرح مفهوم گناه، توبه و عذاب اخروی، اولاً برای مؤمن، اختیارِ خطا کردن را مشروع دانستند. در همین راستا پیامبران خود را فقط تذکر دهنده می‌دانستند. ثانیاً با مفاهیم توبه و مجازات اُخروی کاملاً سلطه هر حاکم انسانی را بر سر مؤمن مانع شدند. زیرا هر مؤمن اختیار دارد که گناه کند، اگر گناه کرد، می‌تواند در خلوت خود توبه کند و اگر هم توبه نکرد در دنیای دیگر مجازات می‌شود و نیازی به مجازات او در این دنیا به‌ خاطر گناه نیست. بنابراین هیچ حاکمی با توجه به این مفاهیم نمی‌تواند در این دنیا توتالیتر شود زیرا اینها اموری بین مؤمن و خدا هستند و به حکومت مربوط نمی‌باشد.

اصل گناه، سنتی است مُقوّم فردیت که در واقع تأیید خطاکاری انسان و اختیار او به سقوط و کمال است. دو مفهوم اصلی دیگر که ضامنِ تکامل فردیت در ادیان می‌باشند عبارتند از اصل مالکیّت و اصل برائت-عدم تجسس. در واقع این دو اصل سنت‌هایی بودند که توسط ادیان تأیید شدند نه ابداع. ادیان ابراهیمی با تأیید مالکیت، حوزه اَعمال آزاد برای مؤمن و حتی غیر مؤمن را تأیید کردند. اصل برائت و عدم تجسس سبب شد تا انسان‌ها در تعامل با هم اعتماد کنند و از تجسس بر احوال اجتناب ورزند. رویکرد ادیان تسلط همه‌جانبه بر جزئیات زندگی افراد نبود بلکه تأیید سنت‌های نیک آنها و معنا بخشیدن به زندگی مردمان بود. اصلاحات ادیان در بهترین وجه جزئی بوده‌اند نه کلی.

نخوت عقل مدرن تنها کاری که کرد تهی کردن و بی‌معنی کردن مفهوم خطا و در نهایت تقلیل معیار خطا و اشتباه به تشخیص یا صلاحدید حاکم یا دولت بود. این بدعت آغازگر زوال سنت قانون و اخلاق طبیعی است. حاکم در تفکر ماکیاولی کاملاً می‌تواند بی‌اخلاق باشد. زیرا فقط صلاحدید حاکم معیار اخلاق و قوانین برای محدودیت اعمال انسانی است. می‌توان گفت با ظهور عقل مدرن و نخوت آن، تمام سنت‌های مُقوّم فردیت نظیر سنت مالکیّت، اصل گناه، اصل برائت و قانون به مثابه امر جاودانی همه زیر پرسش قرار گرفتند و آنچه ظهور کرد خیزش گستردهٔ انواع جمع‌گرایی در غالب دولت مدرن بود. نکته اصلی این است که فردیت دارای یک تاریخی تکاملی است و نمی‌توان آن را برساخته جنبشی خاص در یک برهه تاریخی دانست. در دل جنبش روشنگری عناصر مُقوّم و ویرانگر فردیت رشد کردند. به‌ قول هایک ظهور روشنفکر تصنع‌گرا آغاز زوال تدریجی این سنت‌ها بود. تجسم اوج زوال فردیت، در حکومت‌های سکولار نظیر کمونیسم شوروی دیده می‌شود. دموکراسی‌ها محل چالش این دو گرایش هستند؛ گرایش سنت فردیت ریشه در دل سنت و گرایش نفی آن یعنی اصل قراردادن جامعه و دولت.

اشتراك گذاری نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *