حقیقت پنهان در تاریخ پول و کیمیاگریِ واژگون بخش۲

حقیقت پنهان در تاریخ پول و کیمیاگریِ واژگون بخش۲

نویسنده: تریسی آر. توایمن

مترجم: ریحانه باقری

برگرفته از کتاب «پول میوه درخت دانش است»

بخش دوم(بخش نخست)

این همان کیمیاگری واژگون است که زیربنای اقتصاد مدرن قرار گرفته است. اما امروز تقریباً تمام کشورهای دنیا یک سیستم بانک مرکزی دارند که بر اساس ذخیره کسری عمل می کند. در ایالات متحده به این بانک مرکزی خزانه داری فدرال گفته می شود که در عمل از وزارت خزانه داری مجزا است و نوعی کمپانی نیمه دولتی است که سهام آن در اختیار بانک های خصوصی قرار دارد. هر یک از این بانک های عضو خود بر اساس سیستم وام دهی ذخیره کسری عمل می‌کنند

نحوه کارکرد این تمهید در دوران ما چنین است: بانک می‌تواند پول سپرده‌گذاران را بگیرد و با بهره به افراد و موسسات دیگر وام دهد. بانک می‌تواند اکثر سپرده را (معمولاً ۹۰ درصد آن را) وام دهد و تنها کسری (۱۰ درصد) از آن را در خزانه خود نگاه دارد. به این کسر «ذخیره» گفته می‌شود و تنها پول واقعی‌ای است که بانک در دست دارد و پشتوانه تمام وام‌هایی است که بانک پرداخت می‌کند. این کسر تنها پولی است که واقعاً آماده پرداخت به سپرده‌گذارانی است که می‌خواهند موجودی حساب خود را دریافت کنند.

وقتی وامی بازپرداخت می‌شود بانک از بهره این وام سود می‌برد. در نتیجه بانک باعث شده پول سپرده‌گذارانش چند برابر شود و مابه‌التفاوت را نزد خود نگاه داشته است، یا به عبارتی، از هیچ پول تولید کرده است. اگر پول را به بانک یا موسسه مالی دیگری وام داده باشد، آن موسسه یا بانک نیز می‌تواند پول را وام دهد تا به این ترتیب باز هم پول بیشتری از هیچ تولید شود. این پول می‌تواند به عنوان وام به شخص یا تجارتی داده شود که از راه تولید کالا یا خدمات کسب پول می‌کند. در چنین حالتی پول منجر به سود اقتصادی شده است.

در نتیجه مجموع کل پول عرضه شده به شکلی تصاعدی افزایش می‌یابد، و اقتصاد خود مانند ابزاری برای چند برابر کردن پول عمل می‌کند، یک ماشین پول‌سازی. پول همیشه می‌تواند برای تولید پول بیشتر به کار رود، و این موضوع با یک اصل کیمیاگری هم راستا است: «برای تولید طلا باید از طلا استفاده کرد.» درست مانند مسیح که در معجزه‌اش به مقدار کم نان و ماهی برکت داد تا افراد زیادی سیر شوند، کیمیاگران معتقد بودند می‌توانند با استفاده از مقدار کمی از طلا و روش‌های جادویی شیمیایی مقدار طلا را به شکلی تصاعدی افزایش دهند.

ساعات کاری هفتگی، حداقل دستمزد، مالیات و خدمات تامین اجتماعی چگونه و به چه دلیل تعریف و اجرایی شد:

سیستم پولی ایالات متحده هم بر اساس اصولی مشابه قرار دارد. خزانه‌داری فدرال سرچشمه پول است و به همین دلیل پولی که به سیستم تزریق می‌کند را گاهی «پول با قدرت بالا» می‌نامند، چرا که بر تمامیت اقتصاد تاثیر می‌گذارد. این همان دانه کوچکی است که بقیه پول از آن می‌روید. نرخ بهره ای که خزانه داری انتخاب و اعمال می‌کند تعیین کننده مقدار پولی است که بانک‌های دیگر می‌توانند قرض کنند و همینطور تعیین‌کننده نرخ بهره وام‌های ارائه شده توسط آن بانک‌ها است.

این روش اصلی خزانه‌داری فدرال برای کنترل عرضه پول و در نتیجه کنترل اقتصاد آمریکا است. اگر پول بیش از حد قرض داده شود و در نتیجه پول بیشتری تولید شود، تورم ایجاد خواهد شد؛ و اگر پول کمتر از حد قرض داده شود، نتیجه رکود خواهد بود. اولین باری که خزانه‌داری فدرال به بانک‌های دیگر پولی قرض می‌دهد این پول ایجاد شده و هر بار این بانک‌ها وام می‌دهند پول بیشتری ایجاد می‌شود.

اما جادوی واقعی در این نکته نهفته است: پولی که قرض داده می‌شود حتی کاغذهایی نیست که قابل معاوضه با طلا باشد. سیستم بانکداری یک ترفند هرمی است که تنها با کاغذ سر و کار دارد. ذخیره کسری تنها «اسکناس‌های ذخیره کسری» هستند، تکه‌هایی از کاغذ که وزارت خزانه‌داری به نیابت از بانک مرکزی چاپ کرده است. این همان چیزی است که پول نقد می‌نامیم یا به اصطلاح پول فیات. فیات واژه‌ای لاتین است به معنای «اعلام شده». اسکناس دلار تنها به این دلیل پول محسوب می‌شود که دولت آن را پول اعلام کرده است و ما این ادعا را پذیرفته‌ایم. بر خلاف طلا یا نقره هیچ ارزش ذاتی‌ای در این اسکناس نیست. بنابراین اسکناس دلاری که استفاده می‌کنیم بر پایه اعتماد ما معتبر است، اعتماد عموم مردم به اقتصاد آمریکا و خود آمریکا. اقتصاد سایر کشورها نیز وابسته به این اعتماد است.

اگر هیچ کس به قدرت دلار ایمان نداشت، دلار به عنوان ارز قابل‌قبول در سراسر دنیا واجد ارزش نمی‌بود. چنان که جک ودرفورد در کتاب “تاریخ پول” چنین چیزی را می‌نویسد.

جان مینارد کینز، اقتصاددان بریتانیایی، مشاور غیر رسمی وینستون چرچیل و فرانکلین روزولت در دو سوی اقیانوس اطلس بود. او که آموزش کیمیاگری هم می‌دید دست نوشته‌های سرّی اسحاق نیوتن درباره کیمیاگری را در حراجی ساتبی خرید. جالب است بدانید که نیوتن مدتی عنوان ریاست خزانه‌داری بریتانیا را داشت.

کینز علاقمند بود روشی برای تبدیل کیمیاگری مربوط به پول کاغذی به چیزی بیش از یک شعبده یا خیال پیدا کند. او روشی ایجاد کرد که معتقد بود دولت را موفق خواهد کرد به کمک پول فیات و وام‌دهی ذخیره کسری، هر مقدار پول که می‌خواهد تولید کند. این پول تا زمانی که در عمل برای خرید کالا یا خدمات پرداخت نمی‌شد، وجود بالقوه داشت، و تنها هنگامی واقعی می‌شد که خرج شود. به عقیده او مادامیکه کالا و خدمات به مقداری برابر با پول ایجاد شده تولید می‌شد، تورم مشکلی ایجاد نمی‌کرد.

کینز عقیده داشت این روش می‌تواند در تزریق پول جدید به اقتصاد یک ملت به کار رود. به علاوه، اینکه پول صرف چه چیزی می‌شد اهمیتی نداشت. این پول می‌توانست صرف جنگ یا پروژه های مردمی و غیره شود. دولت تنها لازم بود برای جذب دلار فیات تازه تولید شده برنامه هایی ایجاد کند که پول را در قالب پرداخت برای کار یا کالا دریافت کنند. سپس کارگران و پیمانکاران پول دریافتی را استفاده کنند تا این کیمیاگری بی‌عیب و نقص شود.

روزولت به همین منظور مجموعه چشمگیری از بوروکراسی‌های جدید ایجاد کرد تا تمام جنبه های زندگی آمریکاییان قاعده‌مند شود. مهمترین بخش این مجموعه عبارت بود از قوانین کار. هفته کاری برای اشتغال تمام وقت متشکل از ۴۰ ساعت کاری تعیین شد. حداقل دستمزد مشخص شد. سپس فرمول ۴۰ ساعت کار هفتگی و حداقل دستمزد فاکتورهایی شد برای تعیین تقریباً تمام سیاست‌های اقتصادی دیگر، منجمله نرخ تورم قابل قبول، مالیات و کاهش هزینه‌ها در قالب مزایای دولتی همچون خدمات تامین اجتماعی. خدمات تامین اجتماعی خود در همین دوره برای اولین بار ایجاد شد.

بر اساس این سیستم اگر کسی بیش از دستمزد حداقل درآمد می‌داشت، یا بیش از چهل ساعت در هفته کار می‌کرد، درآمدش بیش از سقف واجد شرایط شدن برای دریافت خدمات تامین اجتماعی محسوب می شد. اقتصاد از جهات گوناگون در کمند هفته کاری ۴۰ ساعته و حداقل دستمزد قرار گرفته بود. جامعه مهندسی شد تا دستمزد و کار قرعه همه باشد. ابزار کار مهندسین این نظام کاهش دستمزد کسانی است که بیش از حد مورد نظر دریافتی دارند و گرفتن ثروتی که اندوخته‌اند. این مهندسین همچنین تلاش می‌کنند کسانی را که تمایل به انجام کار ۴۰ ساعت در هفته ندارند یا امکان پرداخت دستمزد حداقلی به آنها وجود ندارد از چرخه حذف کنند. نتیجه این شده که پشتوانه پول از طلا تبدیل به وقت شده است. عبارت «وقت طلا است» به معنی حقیقی در این مورد مصداق پیدا کرده است. اما آیا این کیمیاگری واقعی است؟

تجلیل و ستایش سوسیالیسم و کمونیسم از کار و کارگر در خدمت کیمیاگری اقتصاد مدرن:

گاهی به مراحل عمل کیمیاگری به روایت فلامل در کتاب او داشته باشیم: یکی از تصاویر محوری شمایل ساترن یا کیوان است همراه با مرکوری (تیر). در این تصویر ساترن یا پدر زمان با سمبل ساعت شنی دیده می‌شود. ساترن خدای زمان است، خدای حاکم بر گذشت زمان خطی، خدای علت و معلول، و از همین رو با مرگ ارتباط مستقیم دارد. در تمثیل‌های کیمیاگری هر سیاره معرف یک فلز است و ساترن یا کیوان معادل سرب شناخته می‌شود.

سیاره تیر (مرکوری) با فلز جیوه یا اصطلاحاً سیماب مرتبط است. جیوه از این جهت سیماب نامیده می‌شود که نقره‌ای رنگ است و در دمای محیط به حالت مایع دیده می‌شود. این ویژگی ها همچنین به خدای رومی با همین نام نسبت داده می‌شد، مرکوری که غالباً با کلاه و صندل‌های بالدار تصویر می‌شود. به جز چند استثنا، رومی ها معمولاً مرکوری را مردی جوان و جستجوگر نشان می‌دادند که به چابکی می‌دود و با کمک پوشش خاصش به هوا می‌جهد و به همین دلیل پیام‌هایی بین زمین و آسمان را رد و بدل می‌کند. مرکوری عصای مارنشان خود را رو به ساترن تکان می‌دهد، چنانکه گویی میخواهد کنترل او بر مرگ و زندگی را باطل کند. ساترن داس به دست در پی قطع پاهای مرکوری است. فلامل را به عنوان مرحله ای از روند تغییر ماهیت ماده توصیف کرده است. وقتی «جیوه (مرکوری) به سرب (ساترن) اضافه می‌شود، جدا شدن عصاره طلا از سرب اتفاق می‌افتد، اما به قیمت ثابت شدن جیوه و از دست رفتن حالت مایع آن. اجازه دهید ببینیم این تمثیل کیمیاگری در اقتصاد امروز ما چگونه تفسیر می‌شود:

در سیستم مالی ما به نظر می‌رسد پول از باد هوا تولید شده. اما در واقعیت از چیزی ساخته شده که قابل لمس نیست: وقت؛ مخصوصاً کار انسان که با کمک زمان محاسبه می‌شود. آنچه اتفاق افتاده این است که جوانی که سمبلش مرکوری است، برای پدر زمان (ساترن) قربانی می‌شود تا طلا (خورشید) تولید شود، یا چیزی مشابه طلا. مرد جوان و پر جست و خیز زمین گیر شده، قدرت پرواز از او گرفته شده، و مانند یک برده یا اسیر به زمین دوخته شده است.

به خاطر این رابطه مصنوعی و اجباری بین پول و وقت، و به خاطر جادوی سیستم وام‌‌دهی ذخیره کسری، اکنون پول می‌تواند بسته به وقت بیشتر یا کمتر شود. منظور از این عبارت این است که کل مقدار پول در گردش بسته به سرعت جابجایی آن در سیستم تغییر می‌کند. هر چه سریعتر از یک دست به دست دیگر جابجا شود، یعنی هرچه سرعت جابجایی آن بیشتر باشد، حجم آن بیشتر می‌شود. هرچه پول بیشتری توسط بانک تولید شود، خدمات و کالاهای بیشتری باید تولید شود تا پول وارد شده به بازار جذب شود و در نتیجه این پول «واقعی» شود. این کالاها و خدمات باید با سرعت بیشتری با پول مبادله شود. اگر چنین نشود و مقدار پول در گردش بیشتر از حدی باشد که امکان جذب آن در ازای کالا یا خدمات وجود دارد، تورم حاصل می‌شود.

نتیجه کلی یک رابطه مصنوعی و غیر سالم بین وقت و پول بوده که زندگی ما را به اشکال گوناگون که گاه حتی متوجهشان نمی‌شویم درگیر کرده است. رکود اقتصادی تنها حاصل کمبود پول در گردش نیست، بلکه حاصل کاهش سرعت جابجایی پول است. روشی که دولت ایالات متحده در چند دهه گذشته پیش گرفته، ایجاد تورم با افزایش عرضه پول و همزمان کاهش تولید و اشتغال داخلی، منجر به تحریف درک عامه مردم از وقت و زمان می‌شود: با کاهش ارزش پول، باید برای امرار معاش پول بیشتری کسب کرد. اما با توجه به اینکه حداقل دستمزد مقدار درآمد شما در طول زمان مشخص را ثابت نگاه می‌دارد، مجبور می‌شوید وقت بیشتری را صرف کار کردن و کسب پول کنید. در عین حال تعداد ساعات روز نیز محدود است. به همین دلیل همچنان که اوضاع اقتصاد بدتر می‌شود، به نظر چنین می‌رسد که زمان زودتر می‌گذرد، و جوانی شما سریعتر از دست می‌رود. آنچه واقعاً این ارتباط پول-وقت را تنظیم می‌کند، چیزی است که اغلب کورکورانه مورد ستایش قرار می‌گیرد. سوسیالیسم و کمونیسم شما را به یاد چه می‌اندازد؟ تجلیل و تکریم کارگران که اغلب با تصویر بازویی که چکش یا داس ( ِ ساترن یا کرونوس) به دست دارد نشان داده می‌شود. گاهی نیز کار با سمبل چرخ دنده یا مهره نمایش داده می‌شود، یا با چرخ. چنان که قبلاً گفتیم، حداقل دستمزد در زمان روزولت و به دست اداره بهبود ملی تعریف شد. نشان این اداره پرنده رعدی بود که چرخ دنده‌ای به پنجه داشت. این چرخ دنده گاهی روی برگه‌های سهام قدیمی آمریکا با دو بال چسبیده به آن یا همراه با مرکوری نمایش داده میشد. چرخ دنده سمبل ماشینی است که به کمک وقت و کار حرارت لازم برای تبدیل ماده اولیه به طلا را ایجاد میکند.

بر سردر اردوگاه های کار اجباری نوشته بود «کار آزادت خواهد کرد.»

________________________________

 

جان لا (۲۱ آوریل ۱۶۷۱ – ۲۱ مارس ۱۷۲۹) یک اقتصاددان و آماردان اهل اسکاتلند بود. او در اقتصاد، معتقد بود که پول، تنها ابزار و به معنای معامله است و نمی‌تواند به خودی خود ثروت باشد و ثروت ملی، به تجارت بستگی دارد. او با انتصاب توسط دوک اورلئان، ولیعهد لویی پانزدهم، کنترل امور مالی عمومی فرانسه را به عهده داشت. او مسئول حباب اقتصادی در کمپانی می سی سی پی و فروپاشی اقتصادی پر هرج و مرج در فرانسه است که با حباب اقتصادی گل لاله در هلند اوایل قرن هفدهم میلادی، مقایسه می‌شودحباب می سی سی پی با حباب اقتصادی کمپانی دریای جنوب در انگلستان همزمان بود. لا به عنوان یک قمارباز با محاسبه ذهنی شانس برنده بازی های موقتی می شود. وی ایده هایی مانند نظریه کمبود ارزش و دکترین لوایح واقعی را به وجود آورد ,وی معتقد بود که ایجاد پول باعث تحریک اقتصادی می شود ، پول کاغذی به فلز ارجح است و سهام پرداخت سود شکل برتر پول است. اصطلاح “میلیونر” برای ذی نفعانِ طرح لا ابداع شد.

  لا برای ایجاد و افزایش ابزارهای اعتباری و انتشار اسکناس، تأسیس یک بانک ملی را ترغیب کرد. اولین اقدام لا زمانی بود که وی به اسکاتلند بازگشت و در بحث‌های منتهی به معاهده اتحادیه شرکت نمود. وی متنی را با عنوان پول و تجارت منتشر کرد و پیشنهادی برای تأمین پول ملی ارائه داد. او قصد داشت یک بانک برای امور مالی ملی و یک شرکت دولتی برای تجارت ایجاد کند و در نهایت همه درآمد بخش خصوصی را حذف کند. این امر باعث ایجاد انحصار عظیم مالی و تجاری توسط دولت می شد و سود آن بدهی ملی را پرداخت می کند. شورا خواستار بررسی طرح لا شد، سرمایه دارانی مانند ساموئل برنارد، پیشنهاد او در مورد ایجاد یک بانک ملی در اسکاتلند را رد کردند و لا برای پیگیری جاه طلبی های خود در خارج از کشور عزیمت کرد.

  لا خانه خود را در فرانسه پاتوقی برای اعیان و اشراف عیاش پاریسی و میزبانی از آنها برای جلب توجه افراد برجسته‌ای چون دوک اورلئان قرارد داد که بتواند در مهمانی‌های قمار که فقط افراد متمول پاریس در آن مهمان بودند، شرکت کرده و راه خود را از طریق مراکز مالی اروپا، از آمستردام گرفته تا ونیز، هموار کند. این سفرها به شدت بر نظریه‌های لا در مورد سیاست‌های پولی و اهمیت پول کاغذی به عنوان اعتبار تأثیر گذاشت. ایده لا از یک بانک متمرکز که با شکل جدیدی از پول کاغذی کار کند سالها قبل از زمان خود بود، لا با عقاید مرکانتلیستی توسط شرکت‌های انحصارطلب و تحت حمایت منشورهای دولتی، مشغول پیشبرد ایده ی مترقی خود بود. جنگ باعث شد لویی چهاردهم کشور را کاملاً از دست داد، هم از لحاظ اقتصادی و هم از نظر مالی. کمبود ناشی از فلزات گرانبها منجر به کمبود سکه در گردش شد که به نوبه خود تولید سکه‌های جدید را محدود کرد.  با مرگ لویی چهاردهم هفده ماه پس از ورود لا، دوک اورلئان سرانجام ایده او را به اجرا گذاشت. پس از جنگ ویرانگر با اسپانیا، اقتصاد فرانسه راکد بود و بدهی ملی او فلج‌کننده بود، لا پیشنهادی برای تحریک صنعت با جایگزینی طلا با اعتبار کاغذی و سپس افزایش عرضه اعتبار و کاهش بدهی ملی از طریق جایگزینی آن با سهام در سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی پیشنهاد کرد. لا یک نسخه اصلاح‌شده از طرح بانک مرکزی اش را به منصه ظهور رساند.

در ماه مه ۱۷۱۶ لا بانک جنرال که بعدا ملی نام گرفت را تاسیس کرد که استفاده از پول کاغذی را توسعه داد. این یکی از شش بانک بود که پول کاغذی را صادر کرد، به سوئد، انگلستان، هلند، ونیز و جنووا. از این جایگاه جدید بانکی، لا توانست شرکت‌های انحصاری را دنبال کند که با داشتن پشتوانه مالی برای تلاش با ۱۰۰ میلیون لیور به شکل سهام شرکت پیش‌بینی کرده بود. تاسیس شرکت می‌سی‌سی‌پی که بعدها به شرکت غرب و در نهایت بخشی از شرکت هند تغییر نام داد، منبع تامین مالی بانک شد.

در این زمینه، ولیعهد، فیلیپ دوک اورلئان، لا را به عنوان ناظر کل امور مالی۰ منصوب کرد و به طور موثر کنترل تجارت داخلی و خارجی را به او داد. صعود سریع این انحصار جهانی جدید منجر به گمانه‌زنی‌های شدیدی شد و قیمت سهام به بیش از شصت برابر ارزش اصلی آن‌ها رسیده بود. به عنوان ناظر کل او تلاش کرد تا زمین‌های بزرگ را از بین ببرد تا به نفع خرده دهقانان شود؛ ساخت جاده‌های جدید، آغاز صنایع جدید، واردات و احیای تجارت خارجی در عرض دو سال افزایش یافت.

لا تبدیل به معمار پروژه ای شد که بعدها به عنوان حباب می‌سی‌سی‌پی شناخته ‌شد، رویدادی که با ادغام شرکت‌های تجاری لوییزیانا آغاز شد و با سقوط بانک مرکزی و کاهش ارزش سهام شرکت می‌سی‌سی‌پی خاتمه یافت. وقتی مردم برای تبدیل اسکناس به سکه هجوم آوردند، لا مجبور شد تا به مدت ده روز بانک عمومی را ببندد، سپس اندازه تراکنش را زمانی که بانک دوباره باز شد، محدود کند. اما صف‌ها طولانی شد، قیمت سهام شرکت می‌سی‌سی‌پی به سقوط ادامه داد و قیمت مواد غذایی نیز رو به افزایش رفت. نسبت ذخیره کسری یک پنجم بود و فرمانی شاهانه برای جلوگیری از فروش طلا تعیین  شد. فرمان سلطنتی بعدی حکم کرد که سکه طلا غیرقانونی بوده  ولی منجر به هرج و مرج شد و سهام این شرکت در نهایت بی‌ارزش شد وگمانه‌زنی‌های اولیه در مورد ارزش آن‌ منجر به اعمال فشارهای مالی گسترده شد که موجب گشت لا از سمت و پست خود به عنوان مدیر عامل و مسوول ارشد بانک بدون حقوق بازنشستگی کنار گذارده شود. احتکار موجب وحشت مردم شد، عجله برای تبدیل پول کاغذی به سکه‌ها به شورش‌ها منجر شد و میدان قصر لویی بزرگ را اشغال کرده و آشکارا به سرمایه گذاران عمده حمله کردند. در زیر این اوضاع جان لا پاریس را هفت ماه بعد ترک کرد و تمام اموال منقول خود را در فرانسه به خاطر بازپرداخت وام ها از دست داد.

اشتراك گذاری نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.